Loading
سنگ مثانه، فلج، قولنج، رعشه، نقرس، خربزه، خواص درمانی میوهجات، دعا درمانی
دعای رفع سنگ مثانه و فلج و قولنج
مردى به امام باقر (علیه السلام) شکایت کرد که گاهى اوقات بازوى دخترش سست مىشود و بى حرکت مىافتد، فرمود: در ایام حیض تا سه روز به وى تره پخته و عسل بده و بر ]صاحب[ فلج و قولنج و سرما و باد و هر دردى «حمد» و «توحید» و «معوّذتین» بخوان و سپس بنویس:
«أَعُوذُ بِوَجْهِ اللهِ الْعَظِيمِ وَعِزَّتِهِ الَّتِي لاَ تُرَامُ وَقُدْرَتِهِ الَّتِي لاَ يَمْتَنِعُ مِنْهَا شَيْءٌ مِنْ شَرِّ هَذَا الْوَجَعِ وَمِنْ شَرِّ مَا فِيهِ وَمِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ مِنْهُ».
«از شر این درد و از شر آن چه از آن به من مىرسد پناه مىبرم به خداى عظیم و عزت بى حد او و قدرت وى که هیچ چیز نتواند از آن سرکشى کند».
این را بر لوحى مىنویسد و با آب باران مىشوید و در وقت خواب مىنوشد که ان شاء الله خوب مىشود.1
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: روزى در خدمت پدرم نشسته بودم و مردى نزد او بود که یک دست او فلج و خشک گردیده بود و از پدرم استدعا نمود که او را دعایى تعلیم نماید. مىگفت که درد سنگ مثانه نیز دارد و نمىتواند بول کند مگر به مشقّت و دشوارى بسیار. پس پدرم به او این دعا را آموخت. آن مرد به پدرم گفت: استدعا دارم دو دست مبارک خود را بر دست من بمالید. پس حضرت چنان کرد و فرمود: این دعا را در سجده نماز شبت بخوان و دعا این است:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوکَ دُعَاءَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْفَقِيرِ أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ قَدِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَقَلَّتْ حِيلَتُهُ وَضَعُفَ عَمَلُهُ مِنَ الْخَطِيئَةِ وَالْبَلاَءِ دُعَاءَ مَكْرُوبٍ إِنْ لَمْ تُدَارِكْهُ هَلَکَ وَإِنْ لَمْ تَسْتَنْقِذْهُ فَلاَ حِيلَةَ لَهُ فَلاَ تُحِطْ بِي. يَا سَيِّدِي وَمَوْلاَيَ وَإِلَهِي مَكْرَکَ وَلاَ تُثْبِتْ عَلَيَّ غَضَبَکَ وَلاَ تَضْطَرَّنِي إِلَى الْيَأْسِ مِنْ رَوْحِکَ وَالْقُنُوطِ مِنْ رَحْمَتِکَ وَطُولِ الصَّبْرِ عَلَى الاَْذَى. اللَّهُمَّ لاَ طَاقَةَ لِي عَلَى بَلاَئِکَ وَلاَ غَنَاءَ بِي عَنْ رَحْمَتِکَ وَرَوْحِکَ وَهَذَا ابْنُ نَبِيِّکَ وَحَبِيبِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَيْهِ بِهِ أَتَوَجَّهُ إِلَيْکَ فَإِنَّکَ جَعَلْتَهُ مَفْزَعآ لِلْخَائِفِ وَاسْتَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا هُوَ كَائِنٌ فَاكْشِفْ ضُرِّي وَخَلِّصْنِي مِنْ هَذِهِ الْبَلِيَّةِ إِلَى مَا عَوَّذْتَنِي مِنْ عَافِيَتِکَ وَرَحْمَتِکَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلّاَ مِنْکَ يَا اللهُ يَا اللهُ يَا اللهُ».
«خداوندا! تو را مىخوانم مانند خواندن بیمار خوار و محتاج تو را مىخوانم مانند کسى که احتیاج و پریشانى او بسیار است و چارهاش کم و توفیق عمل خیر او به جهت گناه کم گردیده است مانند شخصى اندوهناک تو را مىخوانم که اگر به او رسیدگى نکنى هلاک مىشود و اگر او را از بلاها رها ننمایى چارهاى براى او نمىماند. پس اى سید و اى صاحب و اى خداى من، عقوبت خود را شامل حال من مکن و بر من خشم خودت را چیره مکن و مرا به مأیوس شدن از آسایشت و ناامیدى از رحمتت و صبر کردن بسیار بر آزار مضطر مکن.
خداوندا! نمىتوانم بلایت را تحمل کنم و از رحمت و آسایشت بى نیاز نیستم و این است پسر پیغمبر تو و دوست تو ]که رحمتهاى تو بر او باد[ به وسیله او روى به سوى تو مىآورم. آن حضرت را براى فرد ترسناک پناه قرار دادى و به او علم آن چه را که بوده است و آن چه را که مىباشد سپردهاى پس درد مرا برطرف کن و مرا از این بلا نجات ده و به سلامتى و رحمت خود برسان که به من مىبخشیدى. امید من بریده است مگر از تو اى خداى من اى خداى من اى خداى من».
راوى گوید: پس آن مرد بیرون رفت. بعد از چند روز خدمت حضرت رسید بر او اثرى از بیمارى که دیده بودیم باقى نمانده بود. امام صادق(علیه السلام) امر کرد این جریان را پنهان کنیم و فرمود: پدرم را خبر دادم که آن مرد شفا یافت فرمود: اى فرزند! هر کسى به بلائى مبتلا شود و آن را از مردمان پنهان کند و با این دعا به خدا شکوه نماید که او را شفا دهد پس او را از بلا نجات مىدهد.2
1 . طبّ الأئمّه: 100.
2 . مهج الدعوات: 324.
«أَعُوذُ بِوَجْهِ اللهِ الْعَظِيمِ وَعِزَّتِهِ الَّتِي لاَ تُرَامُ وَقُدْرَتِهِ الَّتِي لاَ يَمْتَنِعُ مِنْهَا شَيْءٌ مِنْ شَرِّ هَذَا الْوَجَعِ وَمِنْ شَرِّ مَا فِيهِ وَمِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ مِنْهُ».
«از شر این درد و از شر آن چه از آن به من مىرسد پناه مىبرم به خداى عظیم و عزت بى حد او و قدرت وى که هیچ چیز نتواند از آن سرکشى کند».
این را بر لوحى مىنویسد و با آب باران مىشوید و در وقت خواب مىنوشد که ان شاء الله خوب مىشود.1
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: روزى در خدمت پدرم نشسته بودم و مردى نزد او بود که یک دست او فلج و خشک گردیده بود و از پدرم استدعا نمود که او را دعایى تعلیم نماید. مىگفت که درد سنگ مثانه نیز دارد و نمىتواند بول کند مگر به مشقّت و دشوارى بسیار. پس پدرم به او این دعا را آموخت. آن مرد به پدرم گفت: استدعا دارم دو دست مبارک خود را بر دست من بمالید. پس حضرت چنان کرد و فرمود: این دعا را در سجده نماز شبت بخوان و دعا این است:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوکَ دُعَاءَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْفَقِيرِ أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ قَدِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَقَلَّتْ حِيلَتُهُ وَضَعُفَ عَمَلُهُ مِنَ الْخَطِيئَةِ وَالْبَلاَءِ دُعَاءَ مَكْرُوبٍ إِنْ لَمْ تُدَارِكْهُ هَلَکَ وَإِنْ لَمْ تَسْتَنْقِذْهُ فَلاَ حِيلَةَ لَهُ فَلاَ تُحِطْ بِي. يَا سَيِّدِي وَمَوْلاَيَ وَإِلَهِي مَكْرَکَ وَلاَ تُثْبِتْ عَلَيَّ غَضَبَکَ وَلاَ تَضْطَرَّنِي إِلَى الْيَأْسِ مِنْ رَوْحِکَ وَالْقُنُوطِ مِنْ رَحْمَتِکَ وَطُولِ الصَّبْرِ عَلَى الاَْذَى. اللَّهُمَّ لاَ طَاقَةَ لِي عَلَى بَلاَئِکَ وَلاَ غَنَاءَ بِي عَنْ رَحْمَتِکَ وَرَوْحِکَ وَهَذَا ابْنُ نَبِيِّکَ وَحَبِيبِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَيْهِ بِهِ أَتَوَجَّهُ إِلَيْکَ فَإِنَّکَ جَعَلْتَهُ مَفْزَعآ لِلْخَائِفِ وَاسْتَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا هُوَ كَائِنٌ فَاكْشِفْ ضُرِّي وَخَلِّصْنِي مِنْ هَذِهِ الْبَلِيَّةِ إِلَى مَا عَوَّذْتَنِي مِنْ عَافِيَتِکَ وَرَحْمَتِکَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلّاَ مِنْکَ يَا اللهُ يَا اللهُ يَا اللهُ».
«خداوندا! تو را مىخوانم مانند خواندن بیمار خوار و محتاج تو را مىخوانم مانند کسى که احتیاج و پریشانى او بسیار است و چارهاش کم و توفیق عمل خیر او به جهت گناه کم گردیده است مانند شخصى اندوهناک تو را مىخوانم که اگر به او رسیدگى نکنى هلاک مىشود و اگر او را از بلاها رها ننمایى چارهاى براى او نمىماند. پس اى سید و اى صاحب و اى خداى من، عقوبت خود را شامل حال من مکن و بر من خشم خودت را چیره مکن و مرا به مأیوس شدن از آسایشت و ناامیدى از رحمتت و صبر کردن بسیار بر آزار مضطر مکن.
خداوندا! نمىتوانم بلایت را تحمل کنم و از رحمت و آسایشت بى نیاز نیستم و این است پسر پیغمبر تو و دوست تو ]که رحمتهاى تو بر او باد[ به وسیله او روى به سوى تو مىآورم. آن حضرت را براى فرد ترسناک پناه قرار دادى و به او علم آن چه را که بوده است و آن چه را که مىباشد سپردهاى پس درد مرا برطرف کن و مرا از این بلا نجات ده و به سلامتى و رحمت خود برسان که به من مىبخشیدى. امید من بریده است مگر از تو اى خداى من اى خداى من اى خداى من».
راوى گوید: پس آن مرد بیرون رفت. بعد از چند روز خدمت حضرت رسید بر او اثرى از بیمارى که دیده بودیم باقى نمانده بود. امام صادق(علیه السلام) امر کرد این جریان را پنهان کنیم و فرمود: پدرم را خبر دادم که آن مرد شفا یافت فرمود: اى فرزند! هر کسى به بلائى مبتلا شود و آن را از مردمان پنهان کند و با این دعا به خدا شکوه نماید که او را شفا دهد پس او را از بلا نجات مىدهد.2
1 . طبّ الأئمّه: 100.
2 . مهج الدعوات: 324.