دعاهایی برای برطرف شدن بیماری ها

دعا برای برطرف شدن بیماری ها

این روزها تب ترس و وحشت در جامعه ای که زندگی می کنیم سایه افکنده است. ترس از انواع و اقسام مشکلات، بیماری ها، مصائب و سختی ها که بشر از روز نخست حضورش بر این کره زمین تا همین امروز تجربه کرده است همواره دغدغه ای پایان ناپذیر برای او بوده و هست. انسان از اتفاقات تلخ و رنج های اطرافش هراس دارد و راه فراری نیز از این رنج ها نمی یابد. چنان چه خداوند متعال در آیات سوره ی بلد به این نکته اشاره کرده و می فرماید: و لَقد خَلَقنَا الإٍنسَانَ في كَبَد. (و قطعا ما انسان ها را در سختی و رنج آفریدیم.) 

اما باید این نکته را در نظر بگیریم که بلا ها و مصائبی که برای بشر نازل می گردند به دو گونه اند: 

  • بلاء حسن: كه نتيجه ازدياد ايمان و باعث ارتقاء رتبه سالك است. 
  • بلاء عقوبت: كه نتيجه سيّئات و ملكاتِ رذيله‌اند.  

علّامه طباطبايى در جلد 2 الميزان ص 209 نيز مى‌فرمايد: كلمه «ابتلاء» كه جمله «نَبْتَليهِ» از آن مشتق است به معناى نقل چيزى از حالى به حال ديگر و طورى به طور ديگر است، مثلاً طلا را در بوته ابتلاء ذوب مى‌كنند تا به شكلى كه مى‌خواهند در بيايد و خداى متعال هم انسان را مبتلا كرده تا از نطفه خلقش كند.

 

دعاهای دفع بلا


اين بود كلام بزرگ محرم اسرار قرآن علّامه طباطبايى؛ پس چنان كه ملاحظه مى‌فرماييد آن چه در عرف ما فارسى زبان‌ها رايج شده با ادبيات قرآن در مواجهه با «بلا» قدرى متفاوت است و اغلب ما آن را مترادف با مصيبت مى‌گيريم و حال آنكه بسيارى اوقات سكّوى پرش و نقطه عزيمت‌ها عرصه ابتلا و حيطه بلاء است.

بنیاد بین المللی دعا در یکی از منشورات خود به بررسی کامل ادعیه ی پیرامون دعاهای دفع بلا پرداخته است که مخاطبین محترم می توانند از طریق این لینک به کتاب دسترسی پیدا کنند: منتخب دعای دفع بلا 

در ادامه به ذکر برخی از دعاهای شفابخش می پردازیم: 

دعای برطرف شدن تب به روایت حضرت زهرا عليها‌السلام

امير المؤمنين عليه‌السلام فرمودند كه: اى سلمان برو به منزل فاطمه عليها‌السلام كه بسيار مشتاق ديدن تو است و اراده دارد كه تحفه‌اى به تو دهد از تحفه‌اى كه از بهشت براى او آمده. پس من گفتم: يا على از براى فاطمه بعد از رحلت رسول خدا از بهشت تحفه نيز مى‌آيد؟
حضرت فرمودند: بلى ديروز تحفه‌اى آمده است. پس سلمان گفت : به سرعت بسيار شتافتم و به دولتخانه فاطمه دختر رسول خدا رسيدم، آن حضرت را ديدم نشسته و پارچه عبائى بر خود پيچيده كه اگر سر خود را مى‌پوشانيد پايهاى مباركش باز بود و اگر پايهاى مباركش را مى‌پوشانيد فرق مباركش ظاهر بود. پس چون نظر مباركش بر من افتاد سر و روى خود را پوشانيده فرمودند كه: اى سلمان بعد از فوت پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما دورى اختيار نموده‌اى؟ در جواب گفتم: حاشا كه من از شما دورى جويم اى حبيبه من! حضرت فاطمه عليه‌السلام فرمودند : خوش بنشين و متوجّه باش سخنى را كه به تو مى‌گويم. بعد از آن فرمودند: ديروز در همين موضع نشسته و در خانه را بسته بودم و با خود در فكر بودم كه بعد از رسول خدا وحى الهى از ما قطع گشته و فرشتگان از منزل ما منصرف شدند و در اين خيال بودم كه ديدم در خانه گشوده شد بدون آن كه شخصى او را بگشايد و سه نفر دختر داخل خانه شدند كه در حسن و جمال و نازكى بدن و تازگى صورت و خوش بوئى ايشان هيچ بيننده‌اى مثل ايشان را نديده، چون ايشان را ديدم متوجّه گرديده مهربانى نمودم و گفتم قسم مى‌دهم شما را به پدرم كه بگوئيد از اهل مدينه هستيد يا از اهل مكّه؟ گفتند: اى دختر محمّد رسول خدا ما نه از اهل مدينه و نه از اهل مكه و نه از اهل روى زمينيم بلكه كنيزانيم از اهل حور عين از دار السّلام بهشت، و پروردگار عالميان ما را به سوى تو اى دختر محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاده است و ما بسيار مشتاق ديدار تو بوديم. پس پرسيدم از يكى از ايشان كه به گمانم بزرگتر بود، نام تو چيست؟ گفت: مقدوده گفتم از چه جهت نام تو را مقدوده گذاردند؟ گفت: از براى آن كه من از جهت مقداد بن اسود كندى مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله  مخلوق شده‌ام. پس از ديگرى پرسيدم كه نام تو چيست؟ گفت: ذرّه. گفتم چرا نام تو را ذرّه گذاشته‌اند و حال آن كه تو در نظر من بزرگى؟ گفت: از براى آن كه من جهت ابو ذر غفارى مصاحب پيامبراكرم صلی الله علیه و آله مخلوق گرديده‌ام. پس از سوّم پرسيدم كه نام تو چيست؟ گفت: سلمى. گفتم: چرا تو را سلمى نام گذاردند؟
گفت: من از جهت سلمان فارسى خادم پدر تو رسول خدا صلی الله علیه و آله خلق شده‌ام. بعد از آن حضرت فاطمه عليه‌السلام فرمودند كه: بيرون آوردند از براى من قدرى از رطب مانند خشكنانج بزرگ كه سفيدتر بود از برف و خوش بوتر بود از مشك أذفر. پس حضرت فاطمه عليه‌السلام از آن رطب يك دانه به من دادند و فرمودند كه: امشب با اين افطار نماى و فردا استخوان اين رطب را بياور. پس آن رطب را گرفته از خانه آن حضرت بيرون آمدم و به هر شخص از اصحاب آن حضرت كه گذشتم، گفتند: اى سلمان مشك با خود دارى؟ مى‌گفتم: بلى. پس در وقت افطار به آن رطب افطار نمودم و استخوانى در آن نيافتم پس روز ديگر به خدمت حضرت رسيده عرض نمودم كه: ديشب به آن رطب افطار نمودم و آن رطب استخوان نداشت؟ فرمودند: او را چگونه استخوان باشد و حال آن كه آن رطب از درختى است كه خداى تعالى آن را در دار السّلام بهشت غرس نموده به سبب دعائى كه مرا پدر بزرگوارم تعليم نموده و من هر صبح و شام مداومت به آن كلمات مى‌نمايم.
سلمان گفت كه: اى سيّده من به من اين كلمات را تعليم نماى. حضرت فاطمه عليه‌السلام فرمودند كه: اگر مداومت نمائى به اين كلمات خداى تعالى ترا از علّت تب نگاه مى‌دارد مادام كه در دار دنيا باشى. پس اين حرز را تعليم نمودند و آن اين است :


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ


بِسْمِ اللهِ النُّورِ بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللهِ الَّذِي هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ بِسْمِ اللهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ للهِِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَأَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِي كِتَابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرِ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ للهِِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ وَصَلَّى اللهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.


ابتدا مى‌كنم به نام خداى بخشنده مهربان ابتدا مى‌نمايم به اسم خدا كه روشن است ابتدا مى‌كنم به اسم خدا كه روشنى بخش. روشنى است ابتدا مى‌كنم به نام خدا كه نورى است. بر نور ابتدا مى‌نمايم به اسم خدايى كه او است تقديركننده چيزها. ابتدا مى‌كنم به اسم خدايى كه خلق نمود نور را از نور. سپاس خداى را كه موجود نموده است نور را. و نازل ساخته است نور را. بر كوه طور در كتابى نوشته شده در صحيفه‌هاى از پوست كه متفرقند، به اندازه تقدير كرده شده بر پيغمبرى نيكو گردانيده شده و سپاس مر خداى را كه او به قوّة و غلبه ذكر كرده شده است و به مباهات مشهور است و بر خوشحالى و سختى شكر كرده شده است و رحمت فرستد خدا بر سيّد ما كه محمّد است و بر آل او كه پاكند از گناه.

پس سلمان گفت كه: من ياد گرفتم و قسم به خدا كه اين حرز را به بيشتر از هزار نفر از اهل مدينه و مكّه آموختم كه همگى آزار تب داشتند و به بركت خواندن اين دعا.

منبع: مهج الدعوات، ص 5

 

دعای شفای بیمار

 

دعای دفع بلاها و مشکلات به روایت امام صادق عليه‌السلام

اين دعاى ارزشمند از امام صادق عليه‌السلام روايت شده و ايشان از پدران گرامى خويش از پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله  روايت كرده كه فرمود: همانا هر كه خدا را به اين دعا بخواند و سه مرتبه «بسم الله لا حول و لا قوّة إلّا بالله» را بخواند خداوند تعالى در آن روز او را از هفتاد و هفت نوع بلاء نجات دهد كه هر كدام آنها بزرگتر از كوههاى به هم پيوسته مى‌باشد و خداى تعالى او را از هر سخن يا حادثه بدى يا ناراحتى يا مصيبتى يا قرض يا سحر پادشاه يا شيطان كه به او برسد ايمن دارد. و آن را مى‌خوانى در حالى كه با وضو هستى: 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْأَلُكَ اَمْناً وَاِيمَاناً وَسَلامَةً وَاِسْلاماً وَرِزْقاً وَغِنىً وَمَغْفِرَةً لاتُغَادِرُ ذَنْباً. اَللّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُكَ الْهُدى وَالتُّقى وَالْعفَّةَ وَالْغِنى. يَا خَيْرَ مَنْ نُودِيَ فَاَجَابَ وَيَا خَيْرَ مَنْ دُعِيَ فَاسْتَجابَ وَيَا خَيْرَ مَنْ عُبِدَ فَاَثَابَ يَا جَليسَ كُلِّ مُتَوَحِّدٍ مَعَكَ وَيَا اَنيسَ كُلِّ مُتَقَرِّبٍ بِخَلَوَاتِكَ يَا مَنِ الْكَرَمُ مِنْ صِفَةِ اَفْعَالِهِ وَالْكَريمُ مِنْ اَجَلِّ اَسْمَائِهِ اَعِذْني وَاَجِرْني يَا كَريمُ. اَللّهُمَّ اَجِرْني مِنَ النَّارِ وَارْزُقْني صُحْبَةَ الاَْخْيَارِ وَاجْعَلْني يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الاَْبْرَارِ اِنَّكَ وَاحِدٌ قَهَّارٌ مَلِکٌ جَبَّارٌ عَزيزٌ غَفَّارٌ. اَللّهُمَّ اِنّي مُسْتَجيرُكَ فَاَجِرْني وَمُسْتَعيذُكَ فَاَعِذْني وَمُسْتَغيثُكَ فَاَغِثْني وَمُسْتَعينُكَ فَاَعِنّي وَمُسْتَنْقِذُكَ فَاَنْقِذْني وَمُسْتَنْصِرُكَ فَانْصُرْني وَمُسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْني وَمُسْتَرْشِدُكَ فَاَرْشِدْني وَمُسْتَعْصِمُكَ فَاعْصِمْني وَمُسْتَهْديكَ فَاهْدِني وَمُسْتَكفيكَ فَاكْفِني وَمُسْتَرْحِمُكَ فَارْحَمْني وَمُسْتَتيبُكَ فَتُبْ عَلَيَّ وَمُسْتَغْفِرُكَ فَاغْفِرْلي ذُنُوبي اِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ. يَا مَنْ لا تَضُرُّكَ الْمَعْصِيَةُ وَلا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ اِغْفِرْلي مَا لا يَضُرُّكَ وَهَبْ لي مَا لا يَنْقُصُكَ.


به نام خداوند بخشنده مهربان،

خدايا از تو مى‌خواهم ايمنى بخشى و ايمان و تندرستى و اسلام، وروزى و بى‌نيازى، و آمرزشى كه هيچ گناهى را وا مگذارد، خدايا! از تو هدايت و تقوى و پاكدامنى و بى‌نيازى را خواستارم. اى بهترين كسى كه ندا كرده و پاسخ داد، و اى بهترين كسى كه خوانده شده و اجابت كرد، واى بهترين كسى كه بندگى شد و پاداش داد، اى هم‌نشين هر يگانه پرستى كه تو را برگزيد، و اى مونس هر كه در خلوتهايت با تو نزديك شد، اى آنكه بزرگوارى از ويژگى‌هاى كارهاى اوست، و بزرگوارى از بهترين نامهايش است، اى بزرگوار! مرا نجات بده، و در پناه گير. خدايا! مرا از آتش پناه ده، و هم‌نشينى نيكان را روزى‌ام فرما، و در روز قيامت مرا از نيكان قرار ده، تو يگانه و نيرومندى، فرمانروا و قدرتمند، استوار و آمرزنده‌اى. خدايا! از تو پناه خواهم پناهم ده، و به تو پناهنده‌ام در پناهم گير، و از تو فريادرسى مى‌طلبم به فريادم برس، و از تو يارى مى‌جويم يارى‌ام نما، و از تو خواستار نجات هستم نجاتم ده، و از تو خواستار كمك مى‌باشم كمكم كن، و از تو روزى مى‌خواهم روزى‌ام ده، و از تو هدايت و راهنمايى مى‌خواهم راهنمايى‌ام نما، و از تو خواستار نگاهدارى‌ام از گناه نگاهم دار، و از تو هدايت مى‌طلبم هدايتم كن، و از تو خواستار كفايت كارهايم هستم كفايتم فرما، و از تو خواستار مهربانى و لطف هستم مرا مشمول رحمتت قرار ده، و به سوى تو توبه مى‌كنم توبه‌ام را بپذير، و از تو آمرزش مى‌طلبم گناهانم را بيامرز، به درستى كه گناهان را جز تو كسى نمى‌آمرزد. اى آنكه گناه به او ضرر نزده، و بخشش از او نمى‌كاهد، آنچه به تو ضرر نمى‌زند را از من درگذر، و آنچه از تو نمى‌كاهد را بر من ببخشاى.


آنگاه سه بار «بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوّة الّا بالله العليّ العظيم» را بخوان .

منبع: مصباح کفعمی، 283

دعای مجرب برطرف شدن مشکلات و رنج ها و آمرزش گناهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 

 

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله  فرمود: هر كس اين نام‌ها را بخواند، خدا دعاى او را مستجاب مى‌فرمايد. اگر اين نام‌ها بر صفحه‌هاى آهن خوانده شود، به اذن خدا آن آهن گداخته مى‌شود. سوگند به كسى كه مرا به حق به پيامبرى فرستاده است، اگر كسى دچار تشنگى و گرسنگى شديد باشد و اين دعا را بخواند، گرسنگى و تشنگى او برطرف مى‌شود. سوگند به كسى كه مرا به حق به پيامبرى فرستاد است، اگر كسى آن را بر كوهى (كه ميان او و مقصدش قرار گرفته) بخواند، در كوه راهى پيدا شده و از آن بگذرد. سوگند به كسى كه مرا به حق به پيامبرى فرستاده است، اگر اين دعا براى شفاى ديوانه‌اى خوانده شود، از ديوانگى رهايى يابد. اگر براى زنى كه زايمانش سخت شده خوانده شود، خداوند زايمان او را آسان گرداند. اگر اين دعا را بخواند در حالى كه خانه‌اش ميان شهرى باشد كه در حال سوختن است، منزل او نجات يافته و نخواهد سوخت. اگر چهل شب جمعه اين دعا را بخواند، خدا تمام گناهان او را بيامرزد... قسم به كسى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت، هيچ اندوهگينى آن را نمى‌خواند مگر اينكه خداوند به رحمتش غم او را در دنيا و آخرت برطرف فرمايد. سوگند به كسى كه به حق مرا به پيغمبرى برانگيخت، كسى كه مى‌خواهد بر فرمانرواى ستمگر وارد شود، اگر قبل از ملاقات وديدن او اين دعا را بخواند، خدا فرمانروا را فرمانبر او كرده و شرّ او را كفايت مى‌فرمايد. و دعا اين است :

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا مَنِ احْتَجَبَ بِشُعَاعِ نُورِهِ عَنْ نَوَاظِرِ خَلْقِهِ يَا مَنْ تَسَرْبَلَ بِالْجَلاَلِ وَالْعَظَمَةِ وَاشْتَهَرَ بِالتَّجَبُّرِ فِي قُدْسِهِ يَا مَنْ تَعَالَى بِالْجَلاَلِ وَالْكِبْرِيَاءِ فِي تَفَرُّدِ مَجْدِهِ يَا مَنِ انْقَادَتِ الاُْمُورُ بِأَزِمَّتِهَا طَوْعاً لاَِمْرِهِ يَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالاَْرَضُونَ مُجِيبَاتٌ لِدَعْوَتِهِ يَا مَنْ زَيَّنَ السَّمَاءَ بِالنُّجُومِ الطَّالِعَةِ وَجَعَلَهَا هَادِيَةً لِخَلْقِهِ يَا مَنْ أَنَارَ الْقَمَرَ الْمُنِيرَ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ بِلُطْفِهِ يَا مَنْ أَنَارَ الشَّمْسَ الْمُنِيرَةَ وَجَعَلَهَا مَعَاشاً لِخَلْقِهِ وَجَعَلَهَا مُفَرِّقَةً بَيْنَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ بِعَظَمَتِهِ يَا مَنِ اسْتَوْجَبَ الشُّكْرَ بِنَشْرِ سَحَائِبِ نِعَمِهِ، أَسْأَلُكَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ وَمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتَابِكَ وَبِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ وَبِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ أَثْبَتَّهُ فِي قُلُوبِ الصَّافِّينَ الْحَافِّينَ حَوْلَ عَرْشِكَ فَتَرَاجَعَتِ الْقُلُوبُ إِلَى الصُّدُورِ عَنِ الْبَيَانِ بِإِخْلاَصِ الْوَحْدَانِيَّةِ وَتَحْقِيقِ الْفَرْدَانِيَّةِ مُقِرَّةً لَكَ بِالْعُبُودِيَّةِ وَأَنَّكَ أَنْتَ اللهُ أَنْتَ اللهُ أَنْتَ اللهُ لاَإِلَهَ إِلّاَ أَنْتَ، وَأَسْأَلُكَ بِالاَْسْمَاءِ الَّتِي تَجَلَّيْتَ بِهَا لِلْكَلِيمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِيمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَكْدِكَةً لِعَظَمَتِكَ وَجَلاَلِكَ وَهَيْبَتِكَ وَخَوْفاً مِنْ سَطْوَتِكَ رَاهِبَةً مِنْكَ فَلاَ إِلَهَ إِلّاَ أَنْتَ فَلاَ إِلَهَ إِلّاَ أَنْتَ فَلاَ إِلَهَ إِلّاَ أَنْتَ، وَأَسْأَلُكَ بِالاِسْمِ الَّذِي فَتَقْتَ بِهِ رَتْقَ عَظِيمِ جُفُونِ عُيُونِ النَّاظِرِينَ الَّذِي بِهِ تَدْبِيرُ حِكْمَتِكَ وَشَوَاهِدُ حُجَجِ أَنْبِيَائِكَ يَعْرِفُونَكَ بِفِطَنِ الْقُلُوبِ وَأَنْتَ فِي غَوَامِضِ مُسَرَّاتِ سَرِيرَاتِ الْغُيُوبِ. أَسْأَلُكَ بِعِزَّةِ ذَلِكَ الاِسْمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَصْرِفَ عَنِّي جَمِيعَ الاْفَاتِ وَالْعَاهَاتِ وَالاَْعْرَاضِ وَالاَْمْرَاضِ وَالْخَطَايَا وَالذُّنُوبِ وَالشَّکِّ وَالشِّرْكِ وَالْكُفْرِ وَالنِّفَاقِ وَالشِّقَاقِ وَالْغَضَبِ وَالْجَهْلِ وَالْمَقْتِ وَالضَّلاَلَةِ وَالْعُسْرِ وَالضِّيقِ وَفَسَادِ الضَّمِيرِ وَحُلُولِ النَّقِمَةِ وَشَمَاتَةِ الاَْعْدَاءِ وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

خداوندا، اى كه به سبب پرتو نور خود از نظر مخلوقاتش پنهان شده، اى كسى كه پيراهن جلالت و بزرگى را پوشيده و به جبروت و منزّه بودن (از نقص‌ها و عيب‌ها) شناخته شده، اى كسى كه بلند مرتبه است به سبب جلالت و بزرگوارى و شرف خود، اى كه همه چيز از فرمان او اطاعت نموده، اى كه آسمان‌ها و زمين‌ها به پاى ايستاده‌اند در حالى كه او را فرمانبردارند، اى كه آسمان را به ستاره‌هاى طلوع‌كننده زينت بخشيده و آنها را راهنماى مخلوقات گردانيده، اى كه ماه روشن را در سياهى شب تاريك به لطف خود روشن كرده، اى كسى كه آفتاب روشن را نورانى گردانيده و آن را سبب زندگانى (يا زمان تحصيل معاش) براى خلق خود گردانيده، آن را جداكننده ميان شب و روز به بزرگى خود قرار داده، اى كه به سبب گسترده نمودن ابرهاى نعمت‌زا، سزاوار شكر است، از تو به عزّتت و رفيع بودن عرش تو درخواست مى‌كنم، به رحمت‌هاى نوشته در كتاب تو، به هر نامى كه براى تو است و به آن خود را ناميده‌اى يا آن را در علم پنهان خود نهاده‌اى و به هر نامى كه براى توست كه آن را در كتاب خود نازل نموده‌اى يا در دل‌هاى صف كشندگان و طواف‌كنندگان دور عرشت نوشته‌اى، پس دل‌ها و سينه‌ها با اخلاص، يگانگى تو را اقرار كرده، بى‌همتايى تو را پذيرفته و بندگى تو را مى‌كنند ومى‌گويند: تو خدايى، تو خدايى، تو خدايى، نيست خدايى مگر تو، تو را به نام‌هايى مى‌خوانم كه آنها را براى موسى كليم‌الله بر كوه بزرگ ظاهر نموده‌اى، پس چون شعاع روشنى حجاب‌هاى تو از روشنى تو ظاهر شد، كوه‌ها از هم پاشيدند و جهت بزرگى و جلالت و ترس از قهر تو هموار گرديدند، نيست خدايى مگر تو، نيست خدايى جز تو، نيست خدايى مگر تو، تو را به نامى مى‌خوانم كه به بركت آن به هم چسبيده بودن شديد پلك چشم‌هاى نگاه‌كنندگان را گشوده‌اى، چنان نامى كه تدبير دانش تو و شاهد دليل‌هاى پيغمبران توست، ايشان تو را از راه زيركى دل‌هاى خود مى‌شناسند و حال آن كه حقيقت تو پوشيده و پنهان و نهان و مخفى است. به عزّت آن نام درخواست دارم كه رحمت فرستى بر محمّد و بر آل محمّد، بازدارى از من [و خويشان و همه مردان مؤمن و زنان مؤمنه] آفت‌ها و بلاها و بيمارى‌ها و خطاها و گناهان را، نيز شك نمودن و شرك‌ورزيدن و كفر و عداوت و نفاق و گمراهى و نادانى، و بغض و غضب و پريشانى را، هم‌چنين تنگدستى و اعتقادات بد و وارد شدن عقوبت و سرزنش دشمنان و مسلّط شدن ديگران بر من را، كه تو شنواى دعايى، مهربانى آنچه كه خواهى و درود بفرست بر محمد و آل او، اى رحم كننده‌ترين رحم كنندگان. و نيست حركتى و توانايى مگر براى خداى بلند مرتبه بزرگ.

منبع: مهج الدعوات، ص 75

 اشعار حافظ
منشورات
k