داستان آزمایش الهی فرعون با دعا و نیایش

داستان آزمایش الهی فرعون با دعا و نیایش

گاهی استجابت دعا یک آزمایش الهی است.

ای که چندین به هنرمندی خود مغروری / وای اگر با تو گذارند دمی کار تو را


«فإذا مسّ الإنسان ضرّ دعانا ثم إذا خوّلناه نعمة منّا قال إنّما اوتيته علی علم بل هي فتنة و لکن أکثرهم لايعلمون.» چون انسان را سختی و نیاز در رسد ما را می خواند پس چون او را مال و ثروت از نزد خود، به طریق تفضل بخشیدیدم، گوید: جز این نیست که مرا این نعمتها، به دانشی که داشته ام از کفایت و سیاست و کیاست، داده شده است و یا خدای دانسته که من مستحق این نعمت هایم. نه چنین است که می گوید؛ آن نعمت ها مر او را آزمایش است، تا ظاهر گردد که سپاس گزار است، یا کفران کننده، و لیکن بسیاری از آنان نمی دانند.
حواریون حضرت مسیح عليه‌السلام از وی تقاضا کردند که از خدای تعالی بخواهد که برای آنان مائده ی آسمانی و سفره پر خورش نازل گردد. حضرت مسیح عليه‌السلام دعا کرد، مائده نزول یافت، و تا چهل روز از آن تناول کردند. پس از چهل روز فرمان رسید که توانگران از آن مائده نخورند. آنان به شک افتاده، ناسپاسی کردند. پس سیصد و سی تن مسخ گشته بعد از سه روز هلاک شدند. خدای تعالی از داستان آن ها خبر می دهد تا اهل بصیرت متنبه شده، عبرت گیرند:
«اذا قال الحواریون یا عیسی بن مریم... قال إنّی منزلها علیکم.»

مولوی گوید:


گر تو نقدی یافتی مگشا دهان / هست در ره سنگهای امتحان
گفت یزدان از ولادت تا به حین / یفتنون کل عام مرتین
امتحان بر امتحان است ای پدر / هین به کمتر امتحان خود را مخر
بلعم باعور و ابلیس لعین / ز امتحان آخرین گشته مهین
زان که بودند ایمن از مکر خدا / کامتحانها رفت اندر ما مضی
عاقبت رسوایی آمد حالشان / هم شنیده باشی از احوالشان


در علل الشرایع آورده است: در زمان فرعون رود نیل فرو نشست. مصریان نزد او آمده که آب رود را به جریان اندازد. فرعون گفت: من از شما خشنود نیستم. رفت و آمد آنها تکرار شد، چهارمین بار گفتند: فرعون حیوانات ما می میرد، اگر رود را جاری نسازی بر خود خدای دیگری انتخاب خواهیم کرد.
فرعون گفت: تمام شما در بیابان جمع شوید. خودش نیز با آنها بیرون شد، ولی در جایی که او را نمی دیدند. صورت بر خاک نهاد و شروع به گریه و زاری نموده، می گفت: پروردگارا مانند بنده ای ذلیل که به سوی آقای خود بیاید، در پیشگاه تو آمده ام. می دانم کسی جز تو قدرت ندارد رود نیل را به جریان آورد.

آیین نیایش
رود نیل به طور بی سابقه ای جاری شد. فرعون به مصریان گفت: من رود را جاری ساختم. همه به سجده افتاده، مراسم پرستش را تجدید نمودند.
جبرئیل به صورت مردی نزد فرعون آمده گفت: پادشاها! بنده ای دارم که او را بر سایر بندگان خود امتیاز داده ام. ولی آن بنده نافرمانی من می کند. کیفر چنین بنده ای چیست؟
فرعون گفت: بسیار بنده ی ناپسندیده ای است. اگر در اختیار من باشد او را در دریا غرق خواهم ساخت.
گفت: اگر باید چنین کیفر شود قضاوت خود را برایم مرقوم دارید.
فرعون نوشت: سزای بنده ای که با مولای خود مخالفت کند فقط غرق نمودن در دریاست.
جبرئیل گفت: خوب است. این نامه را با مهر خود ممهور سازید.
فرعون نوشته را مهر زد. آنگاه خدای تعالی اراده فرمود که فرعون و فرعونیان را غرق نماید. جبرئیل عليه‌السلام همان نامه را به نظر رساند و گفت: اینک قضاوتی که درباره خود کرده ای، انجام می گردد!

منبع: آیین نیایش - ابراهیم غفاری

 قصص قرآنی
منشورات
k