دعا از دیدگاه آیت الله العظمی خامنه ای (مدظلّه)

خطبه ی مقام معظم رهبری پیرامون دعا و نیایش

دعا مظهر بندگی خداوند و خودپرستی نقطه مقابل آن، در آغاز عرایض همه شما برادران و خواهران و خودم را به ذکر الهی، یاد خداوند و رعایت تقوای الهی توصیه می‌کنم. روزه این ماه عبادات این ماه، اعمال شب‌های قدر در این ماه و تلاوت قرآن، یکی از مهمترین آثارشان، این است که دل ما، دل‌های پرهیزگار و باتقوا بشود.

در این خطبه اول، یک جمله مختصری در باب دعا عرض کنیم؛ چون علاوه بر اینکه این ماه رمضان، ماه دعاست، شب‌ها و روز‌های قدر هم شب‌ها و روز‌های مخصوص دعا کردن است؛ از این فرصت استفاده کنیم. بعد هم چند جمله‌ای درباره امیر مومنان عرض خواهیم کرد.

 

 

دعای آیت الله خامنه ای

 

در باب دعا خلاصه عرض ما این است که دعا، مظهر بندگی در مقابل خداوند و برای تقویت روح عبودیت در انسان است، و این روح عبودیت و احساس بندگی در مقابل خداوند، همان چیزی است که انبیای الهی از اول تا آخر، تربیت و تلاششان متوجه این نقطه بوده است که روح عبودیت را در انسان زنده کنند.

سرچشمه همه فضایل انسانی و کار‌های خیری که انسان ممکن است انجام بدهد - چه در حوزه شخصی، چه در حوزه اجتماعی و عمومی - همین احساس عبودیت در مقابل خداست. نقطه مقابل این احساس عبودیت، خودبینی و خودخواهی و خودپرستی است؛ منیّت است. این منیّت است که در انسان، منشا همه آفات اخلاقی و عوارض و نتایج عملی ان‌ها است. منشا همه این جنگ‌ها و کشتار‌های عالم و ظلم‌هایی که به وقوع می‌پیوندد و منشا همه فجایعی که در طول تاریخ اتفاق افتاده –و شما خوانده‌اید شنیده‌اید یا امروز مشاهده می‌کنید –احساس منیّت و خودخواهی و خودبینی در مجموعه‌ای از انسان‌هاست که سرچشمه این فساد و نابسامانی، در زندگی آنهاست. عبودیت نقطه مقابل این خودخواهی و منیّت و خودپرستی است. اگر این خودبینی و خودخواهی در مقابل خداوند متعال باشد –یعنی انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد- نتیجه آن در انسان، طغیان است؛ طاغوت هم فقط پادشاهان نیستند؛ هر کدام از ما انسان‌ها ممکن است در دورن خودمان –خدای ناکرده- یک طاغوت و یک بت تربیت کنیم و پرورش دهیم. در مقابل خدا سرکشی کردن و خودبینی داشتن، نتیجه‌اش عبارت از رشد طغیان در انسان است. اگر این خودبینی در مقابل انسان‌های دیگر باشد نتیجه‌اش می‌شود نادیده گرفتن حقوقب دیگران؛ تجاوز و دست درازی به حقوق این و آن. اگر این خودبینی در مقابل طبیعت واقع بشود، نتیجه‌اش می‌شود تضییع محیط طبیعی طبیعی؛ یعنی آنچه که امروز به حق درباره مسئله محیط زیست در دنیا اهتمام هست. نادیده گرفتن محیط طبیعی زیست انسان هم، نتیجه طغیان، خودبینی و خودخواهی در مقابل طبیعت است.

دعا یک نعمت است. 

دعا همه اینهاست. دعا که می‌کنیم در واقع این حالت خشوع را در خود به وجود می‌آوریم و خودبینی و خودخواهی را در خود سرکوب می‌کنیم و در نتیجه، جهان هستی و محیط زندگی انسان‌ها از طغیان و تجاوز به حقوق و طبیعت محفوظ می‌ماند؛ لذا فرمود: «الدعا مخ العباده» مغز هر عبادتی، دعاست. عبادات برای همین است که بتواند انسان را در مقابل خدای متعال خاشع و دلش را نیز مطیع و تسلیم کند. این اطاعت و خشوع در مقابل خداوند هم از نوع تواضع و خشوع و خضوع انسان‌ها در مقابل یکدیگر نیست؛ بلکه به معنای خشوع و خضوع در مقابل خیر مطلق، جمع مطلق، حسن مطلق و فضل مطلق اوست؛ لذا دعا، یک نعمت است و فرصت دعا کردن، یک نعمت است.

در وصیت امیرالمومنین (ع) به امام حسن مجتبی (ع) این معنا وارد شده است: «اعلم انّ الّذی بیده خزائن ملکوت الدّنیا و الاخرة قد اذن لدعائک و تکفّل لاجابتک»؛ خدای متعال که همه قدرت آسمان و زمین در قبضه توانایی او است، به تو اجازه داده که با او دعا کنی و حرفی بزنی و از او بخواهی. «و امرک ان تساله لیعطیک»؛ از او مطالبه کنی تا او هم به تو عطا کند. این رابطه درخواست کردن و گرفتن از خدا، مایه تعالی روح انسان است و همان تقویت کننده روح عبودیت است. «و هو رحیم کریم لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه» خدای متعال بین خودش و تو واسطه‌ای فاصله‌ای و حجابی قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع کنید به سخن گفتن و عرض نیاز کردن، خدای متعال صدا و درخواست شما را می‌شنود با خدا همیشه می‌شود همزمان باشد، می‌شود گفتگو کرد، می‌شود مانوس شد و می‌شود از او درخواست کرد. این برای بشر، فرصت و نعمت خیلی بزرگی است.

مهم ترین خواص و ارزش های دعا چیست؟ 

مهمترین خاصیت دعا –که من قبلا هم درباره آن قدری صحبت کرده‌ام- همین ارتباط با خدا و احساس عبودیت در مقابل خداوند، بزرگترین اثر و خاصیت خداست؛ از خدا خواستن، که ان وقت خدای متعال هم اجابت خواهد کرد. البته اجابت الهی از طرف پروردگار، هیچ قید و شرطی ندارد؛ این ما هستیم که با اعمال خودمان مانع اجابت می‌شویم؛ ما هستیم که موجب می‌شویم دعای ما مورد اعتنا قرار نگیرد، که خود همین، یکی از معارفی است که می‌توان از دعا استفاده کرد و یکی از خصوصیات دعا، همین است. یکی از برکات ادعیه ماثوره‌ای که از ائمه (علیه‌السلام) رسیده ااین است که این دعا‌ها پر از معارف الهی است. صحیفه سجادیه، دعای کمیل، دعای مناجات شعبانیه، دعای ابی‌حمزه ثمالی –و بقیه دعا‌هایی که وارد شده است- پر از معارف الهی است که اگر کسی این‌ها را بخواهد و بفهمد، علاوه بر آن ارتباط قلبی و اتصالی که به ذات اقدس الهی و حضرت ربوبی پیدا می‌کند، یک مبلغ عظیمی از معارف را هم از این دعا‌ها فرا می‌گیرد.

 

دعا از نگاه رهبری

 

دعا، چشم انسان را باز می کند. 

من به جوان‌ها قویا توصیه می‌کنم که به ترجمه این دعا‌ها توجه کنند. این دعا‌های عرفه و ابی‌حمزه، پر از معارف است. اینکه در دعای کمیل می‌خوانیم: «اللهم اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعا؛ الّلهم اعفرلی الذّنوب الّتی تنزل البلا» یا «تنزل النقم» همه این‌ها معارف الهی است؛ یعنی معنایش این است که ما افراد بشر، گاهی خطا‌ها و گناهانی می‌کنیم که این گناهان مانع از این می‌شود که دعای ما مورد اجابت قرار بگیرد و قبول بشود؛ گناهانی از ما سرمی‌زند که این گناهان بلا را برای ما به ارمغان می‌آورد. گاهی بلا‌های عمومی و ملی، بر اثر گناهانی به وجود می‌آید و البته اعلام نمی‌شود که این بلا برای این گناه به وجود آمد؛ اما وقتی افراد صاحب تدبر، فکر و تدبر کنند، می‌فهمند که این بلا از ناحیه چه عملی متوجه این ملت شد. بعضی اوقات اثر اعمال سریع است و بعضی با فاصله است؛ این‌ها را دعا به ما می‌گوید. یا وقتی در دعای ابوحمزه عرض می‌کنیم: «معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبی لک شفیعی الیک»؛ این که من تو را می‌شناسم، خود این راهنمای من به سوی توست؛ این که من تو را دوست می‌دارم و محبت تو در دل من هست، خودش شفاعت کننده من پیش توست. «انا واثق من دلیل بدلالتک و ساکن من شفیعی الاّ شفاعتک» من وقتی این راهنما را مشاهده می‌کنم، این معرفت خودم را به تو را- که راهنما و دلیل من است- نگاه می‌کنم؛ وقتی این محبتی را که به تو دارم، مورد ملاحظه قرار می‌دهم، می‌بینم این تو هستی که این محبت و دلالت را به وجود آوردی؛ تویی که داری کمک می‌کنی. ببینید این، چشم انسان را باز می‌کند؛ این، یک معرفتی را ایجاد می‌کند؛ این از معارف الهی است؛ کمک الهی، توفیق الهی و عنایت الهی است؛ این‌ها را در دعا‌ها می‌توان پیدا کرد؛ بنابراین قدر دعا را بدانید.

درخواست از خداوند

دعا، خواندن خداست؛ حالا می‌توانید به زبان فارسی یا به زبان خودتان باشد؛ هر چه که می‌خواهید با خدا حرف بزنید؛ این، دعاست. هر چه می‌خواهید با او درمیان بگذارید. گاهی هم حاجت خواستن نیست. فقط انس با خداست. حاجات هم مختلف است؛ گاهی کسی از خدای متعال، رضای او را می‌خواهد یا مغفرت او را مطالبه می‌کند، این یک جور حاجت است. یک وقت هم انسان چیز‌های مادی را درخواست می‌کند؛ هیچ مانعی ندارد. خواست از خدا –هر چیزی و به هر زبانی- خوب است و همین خواصی را که عرض کردیم (ارتباط با خدا و احساس بندگی) دارد. البته دعا‌های ماثور از ائمه (ع) بهترین مضامین در زیباترین الفاظ و سرشار از معارف الهی است که قدر آن‌ها را باید دانست و بایستی به آن‌ها متوسل شد.

زندگانی پر بار حضرت امیر المومنین عليه‌السلام در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله

درباره امیرالمومنین هم یک جمله عرض بکنیم. زندگی امیرالمومنین، زندگی یک مسلمان کامل و یک انسان تراز عالی به شمار می‌رود؛ الگو، امیرالمومنین است. دوره زندگی امیرالمومنین، کودکی و نوجوانی او، در آغوش پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بوده است و اصلا در دامان پیغمبر رشد پیدا کرده و با تربیت او تربیت شده است. در دوران اول جوانی و نوجوانی، مسئله بعثت و حوادث دشواری که با بعثت پیغمبر، برای ان بزرگوار پیش آمد و امیرالمومنین دائم متصل به پیغمبر بود و همه این حوادث را امیرالمومنین تجربه کرد. از اول بعثت تا آن روزی که بعثت و رسالت اعلام شد، حمله‌ها و سختی‌ها شروع شد. خود امیرالمومنین می‌فرماید: «لقد کنت اتّبعه اتّباع الفصل اثر امه» مثل برّه‌ای که دنبال مادرش حرکت می‌کند، دائم متصل به رسول خدا بودم. «یرفع لی فی کلّ یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به» هر روز، با عمل و اخلاق خود، یک درس و دانش جدیدی به من می‌آموخت و از من می‌خواست که به آن عمل کنم. پیغمبر این شخصیت والا و ملکوتی را تربیت می‌کرد و می‌ساخت. «لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء» هر سال مدتی را در غار حراء می‌گذرانید. «فأراه و لایراه غیری» من می‌رفتم او را می‌دیدید؛ هیچ کس غیر از من به سراغ او نمی‌رفت و او را نمی‌دید. «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول‌الله (صلّی‌الله علیه و آله) و خدیجة و انا ثالثهما» تنها خانه‌ای که اهل آن، مسلمان بودند، خانه ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه بود و من. «اری نوالوحی و الرّسالة و اشمّ النّبوة»؛ نور پیغمبری را می‌دیدیم؛ عطر دلپذیر نبوت را استشمام می‌کردم. امیرالمومنین این چنین پرورش پیدا کرد.

آن وقت قضایای بعثت و سختی‌ها پیش آمد؛ آن روزی که پیمغبر خدا و مسلمان‌ها را از مکه بیرون کردند و آن‌ها مجبور شدند به شعب ابی‌طالب –آن دره و شکاف کوه متعلق به ابی‌طالب بود؛ جای بی‌آب و علف- پناه ببرند، امیرالمومنین هفده سالش بود. جوان هفده ساله وارد شعب ابی‌طالب شد وبیست ساله بودند که با آن روش معجزه آسا بیرون آمدند، وقتی پیغمبر به طائف رفتند تا شاید بتوانند در آنجا اثری بگذارند –که ده روز در طائف ماندند- امیرالمومنین همراه پیغبر بود؛ که انجا اشراف و ثروتمندان طائف فهمیدند که پیغمبر اکرم به طائف آمده است، غلامان و نوکران و مردم کوچه و بازار را تحریک کردند و آن‌ها به پیغمبر سنگ زدند؛ آنجا امیرالمومنین ایستاد و از پیغمبر دفاع کرد. آن شبی که برای اولین بار، چند نفر از بزرگان مدینه مخفیانه به خانه قدیمی عبدالمطلب آمدند و برای بیعت، کنار پیغمبر نشستند و کفار قریش اطلاع پیدا کردند و آمدند اطراف آن خانه را گرفتند تا حمله کنند، آن کسانی که آمدند دفاع کردند، امیرالمومنین و جناب حمزه بودند. این جوان –جوان مومن، جوان نورانی، جوان متصل به منبع وحی، مومن واقعی، پرهیزگار و پاکیزه کامل- تمام این دوران سیزده ساله و همه وجودش را وقف دفاع از رسالت و پیغمبر کرد. سخت‌ترین کار‌ها را هم در هنگام هجرت پیغمبر، امیرالمومنین به عهده گرفت؛ یعنی منتقل کردن زنان (فواطم) و دادن اماناتی که دست پیغمبر بود و بعد رساندن خود به قوا و مدینه؛ بعد در مدینه، سردار تراز اول، مومن تراز اول، شاگرد تراز اول پیغمبر و عبادت کننده تراز اول در میان همه مسلمانان امیرالمومنین است. در جنگ، همه چشم‌ها به دست اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همه دل‌ها تحت الشعاع دل نورانی اوست. پای منبر پیغمبر هم، از همه شاگردان پذیرنده‌تر، داننده‌تر و پرسنده‌تر اوست؛ در یک رواست هست که به حضرت عرض کردند: شما چقدر از پیغمبر زیاد نقل می‌کنید؟ فرمود: من از پیغمبر سوال می‌کردم، جواب می‌داد؛ وقتی سوال نمی‌کردم، خود او ابتدا به من می‌گفت. بنابراین، شاگرد درجه یک بود. دوره پیغمبر، این ده سال هم با همه محنت‌ها، شکوه‌ها، شیرینی‌ها و تلخی‌هایش این طوری گذشت.

منبع: ماه مبارک رمضان در کلام حضرت آیت‌الله خامنه ای (پیشخوان شماره ۳۴)

بیانات در خطبه‌های نماز جمعه (خطبه اول) ۱۳۸۵/۰۷/۲۱

منشورات
k