بخش‌ها:

مصاحبه با استاد علی اصغر رضوانی

مصاحبه با استاد علی اصغر رضوانی

پژوهشگر در زمینه دعا و صحیفه پژوهی

بسم الله الرحمن الرحیم

_ خیلی خوشحالیم که امروز در خدمت شما هستیم و توفیقی دست داد تا با حضرتعالی مصاحبه ای پیرامون مباحث دعایی داشته باشیم؛ مخصوصاً مواردی که پیرامون صحیفه کامله سجادیه در نظر شریفتان هست. از زندگانی و فعالیتهای مختلف علمی خود بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.

در ابتدا به جملات یکی از دعاهای صحیفه تمسک می کنم و از خداوند متعال می خواهم : الّلهمّ أنطقنی بالهدی و ألهمنی التقوی. ممکن است ما مطالبی را در ذهن پرورانده باشیم ولی مصلحت نباشد که بگوییم . از او می خواهیم آن چه حق و حقیقت و هدایت است بر زبان ما جاری کند؛ ان شاءالله تعالی.

بنده  علی اصغر رضوانی متولّد دوم بهمن سال 1341 هستم . بعد از طی مراحل درس های دولتی و دبیرستان، مدتی مشغول کار بودم تا این که با اشتیاق خودم و اصرار پدرم وارد حوزه شدم.

اما چیزی که برای من عجیب بوده این است که ابتدای طلبگی حتی شرح لمعه را هم که می خواندم درس را نمی فهمیدم. ذهنم خیلی کند بود. و گاهی هم دلم می شکست. می گفتم : خدایا! من چندین سال درس می خوانم و نمی فهمم . دوباره برگشتم و از نو درس ها را خواندم ولی این بار خدا توفیق داد و استاد خوبی از ما کار کشید .

_ در چه سنی و در چه سالی وارد حوزه شدید؟

از 15_ 16 سالگی وارد مدرسه آیت الله گلپایگانی شدم . یکی دو سال قبل از انقلاب بود.

_ یعنی دبیرستان را تمام کردید؟

خیر! از اول دبیرستان وارد حوزه شدم . یکی دو سالی پیش پدرم مشغول کار بودم بعد وارد حوزه شدم. چهار- پنج سالی درس خواندم اما دیدم درس را نمی فهمم . نمره می گرفتم و بالا می رفتم اما نمی فهمیدم. به نظرم یک عامل اساسی بود که سبب برای عامل دیگر شد و در واقع تداخل اسباب شد. دل من شکست. گفتم: خدایا! من این همه درس می خوانم نمی فهمم. چه کنم؟ این عامل شد که موفق شوم  و خدمت استادی برسم . استادی با تخصّص در ادبیات و منطق، در مسائل عرفانی و معنوی و در بسیاری مسائل دیگر. کسی که شاگرد مرحوم علاّمه طباطبایی بوده و صرف را پیش اساتید بزرگی خوانده است. موفق شدم ادبیات عرب را در مشهد پیش ادیب اصفهانی خواندم . سیوطی را از نو در خدمت این استاد شروع کردم . ایشان واقعاً از ما کار می کشید . تشویق و حتی گاهی تهدید می کرد . می گفت "باید" اشکال کنید. باید سر درس اشکال می کردیم . در این صورت ما را تشویق می کرد. به ما جایزه هم می داد. درس خصوصی بود. به علاوه هم مباحثه ای قوی پیدا کردم. حاشیه ملاّ عبدالله، شرح شمسیه، باب حادی عشر و آداب المتعلّمین را نزد ایشان خواندم . همین طور رساله سیر و سلوک مرحوم بحرالعلوم را که ایشان نزد مرحوم علاّمه خوانده بودند . احساس کردم به لطف خداوند متعال تحوّلی در من ایجاد شد. دیگر احساس کردم می فهمم. عامل دیگری که باز برمی گردد به همان جرقه اوّل، این است که تدریس را شروع کردم . تدریس تأثیر بسیار مثبتی دارد. من معمولاً به آقایان سفارش می کنم سه چیز را همزمان داشته باشید که با " تاء" شروع می شود: تدریس، تدرس و تحقیق. اگر انسان می خواهد موفق باشد، تا آخر عمر پیش استاد تدرّس داشته باشد . استاد را فراموش نکند«و فوق کلّ ذی علم علیم».نباید ارتباط را با استاد مافوق خودش قطع نکند. من معتقدم اگر این ارتباط قطع بشود، اول شکست و افول انسان است. معتقدم انسان همیشه از توبره نخورد. در تدریسم هم این نکته هست. در ازای یک ساعت سخنرانی و تدریس، شاید دهها ساعت مطالعه دارم. مطالعاتم بیش از تدریس و سخنرانی هایم است. در این صورت ممکن است نوآوری داشته باشم. بعضی ها بعکس عمل می کنند. یک ساعت مطالعه دارند و صد ساعت سخنرانی.

علی ایّ حال، موفق شدم تدریس را شروع کنم. از اوّل جامع المقدمات شروع کردم تا رسائل و مکاسب. تمام لمعتین را درس دادم . همچنین اصول فقه، معالم، مغنی و سیوطی و ....

باز این کار جرقه ای شد تا من درس های خصوصی را بروم . جایی می رفتم که به من اجازه داده می شد حرف بزنم. گاهی نیم ساعت من حرف می زدم و اشکال می کردم و نیم ساعت استاد صحبت می کرد . این طور تشویق می کردند و الحمدلله تحوّلی در من ایجاد شد. من 10-15 سال درس خارج را خصوصی و عمومی گذراندم و در دوره های مختلف شرکت کردم.

_ اساتیدتان چه کسانی بودند؟

اساتید مختلفی داشتیم. خدمت آیت الله تبریزی، آیت الله وحید، آیت الله بهجت، آیت الله منتظری و خیلی آقایان دیگر بودم . از درس های خصوصی آیت الله سیّد احمد مددی خیلی استفاده کردم . برخی از اساتید با حسن ظنی که داشتند به ما معجب بودند و می گفتند آینده درخشانی داری. حتی در فقه و اصول . مثلاً در درس آقای بهجت ما دو نفر مستشکل بودیم. یکی آقای فرحی، نوه آیت الله اراکی بودند و یکی من.

بعد یک مرتبه احساس کردم بخشی از مسائل هست که تحت الشعاع مسائل دیگر قرار گرفته است و آن مسأله ولایت اهل بیت است و شبهاتی که الآن نسبت به کیان تشیع مطرح می شود. درباره این مسائل کمتر کار شده است. عشق و علاقه به اهل بیت و ذوق کلامی را توأمان داشتم. شرح تجرید و باب حادی عشر را تدریس می کردم. این فکر سبب شد که وارد مسائل کلامی و در مقوله دفاع از حریم ولایت اهل بیت عليهم‌السلام شدم. احساس می کنم که ذوق من ذوق نقّادی است لذا وارد مقوله پاسخ به شبهات شدم و تحقیق در مورد این سلسله مطالب را شروع کردم. الآن گاهی ده ساعت مطالعه دارم؛ گاهی کمتر و گاهی بیشتر. سعی کردم در مجموعه کتابهایم بحث تولید علم - به تعبیر مقام معظم رهبری-  را پیگیری کنم. لااقل سعی کردم دسته بندی خوبی داشته باشم. لذا گاهی ده ها کتاب دیده ام و آن ها را در یک کتاب خلاصه و فشرده کرده ام. به لطف خدا سعیم بر این بوده است که چینش منطقی کتاب حفظ بشود و ورود و خروج بحث درست باشد.

_ اولین کتابی که تألیف کرده اید چه بوده؟

  • اولین تألیفم شرح چهل حدیث از حضرت مهدی عليه‌السلام بوده است . همچنین در قراردادی  با سازمان حج و زیارت و نظارت آقای قاضی عسکر ، کتاب شیعه شناسی و پاسخ به شبهات در دو جلد چاپ شد. در این کتاب تقریباً پیرامون 80 موضوع کار شد . الآن به چاپ ششم رسیده است و الحمدلله مورد استفاده و استقبال روحانیون کاروان ها واقع شده است. بعد سلسله کتاب های پاسخ به شبهات و دو جلد امام شناسی را تحریر کرده ام.  

_ تا کنون چند عنوان کتاب تألیف کرده اید؟

  • تا الآن حدود 100 عنوان کتاب چاپ شده است . به اضافه ی ترجمه هایی که به زبان های مختلف شده شاید حدود 130- 140 کتاب باشد. موسوعه هایی در دست چاپ داریم؛ از جمله «پیام ها و هدایت های نهج البلاغه» که به لطف خداوند متعال در 20 جلد آماده شده است . موسوعه ی دیگری که الآن مدتی است به آن مشغول هستم، «نقد بر منهاج السنّة ابن تیمیه» است. خود کتاب هشت جلد است که با تحقیقات محمّد رشاد سالم چاپ شده است. اگر این کتاب چاپ شود، بزرگترین موسوعه در دفاع از اهل بیت و پاسخ به شبهات است. الآن این کار را در دست اقدام دارم.

_ ورود شما به عرصه مسائل دعایی و تألیفات دعایی  به چه صورت بوده است؟

  • در باب دعا اگر اجازه بدهید من مقدمه ای علمی عرض کنم. دعا چیست؟ حقیقت دعا چیست؟ دعا لغویاً و اصطلاحاً به چه معناست ؟

در جواب باید گفت دعا در لغت به معنای ندا دادن و صدا زدن است. "هنالک دعا زکریا ربّه" اما معنای اصطلاحی آن چیست؟ این که بر معنای اصطلاحی تآکید می کنم به این دلیل است که ممکن است کسی بگوید ما "توحید در دعا" داریم. چون قرآن می فرماید: «ادعونی استجب لکم». و هم چنین آیات دیگری که راجع به دعا هست. ممکن است از این آیات "توحید در دعا" استفاده شود.

 محمّد بن عبدالوهاب شبهه ای دارد که می خواهم این جا آن را باز کنم. ابتدا اجازه دهید دیدگاه ها را عرض کنم. حقیقت اصطلاحی دعا چیست؟ یک احتمال این است که بگوییم دعا همان صدا زدن است. آیا این معنا  می تواند معنای دعای اصطلاحی باشد که به خدا هم اختصاص دارد؟ نه! شکی نیست که این معنا درست نیست . چرا که ما افراد زیادی را صدا می زنیم و ممکن است از آن ها چیزی بخواهیم. پس مطلق صدا زدن، خواستن همراه با صدا زدن، معنای اصطلاحی دعا نیست.

احتمال دوّم این است که بگوییم دعا یعنی صدا زدن همراه با خواستن یک امر غیبی . در آن نکته ی غیبی باشد . مثلاً ما می گوییم : آقای فلانی! این میز را جابجا کن ! من نمی توانم تنهایی میز را بلند کنم. میز را ببریم آن طرف تر بگذاریم. این طور صدا زدن قطعاً دعا نیست . این درخواست نیز دعای اصطلاحی نیست.

اما یک وقت ما خدا را صدا می زنیم که مرا شفا بده . این از راه غیر طبیعی است . یک وقت من پیش پزشک می روم و می گویم: بیماری مرا درمان کن. این از راه طبیعی است. اما یک وقت می گویم: خدایا! این حاجت مرا بده. مرا شفا بده. آیا این طور دعا کردن عبادت است؟

من می خواهم این جا نقدی بر شبهات وهابیت شده باشد چون صحبت های دقیقی در این موضوع هست. محمد بن عبد الوهاب صغری و کبرایی چیده است. ما هم  در این زمینه روایت داریم. در این قضیه می گوید: الدعاء مخ العبادة و العبادة مختص لله تعالی - ایّاک نعبد و ایّاک نستعین، و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم- فالدعاء مختص لله تعالی.

به نظر من بحث ظریفی در اینجا است. به خاطر همین , می خواهم شبهه را توضیح بیشتری بدهم که این دعایی که مختص لله تعالی است چیست.

احتمال سوّم این است که بگوییم دعا  یعنی عبادت و مختص به خداوند تبارک و تعالی است . آیا این عبادت مخصوص خداست؟ به این سؤال هم می خواهیم جواب منفی بدهیم .  درست است که در باب عبادت ما حصر داریم اما در باب دعا حصر نداریم . شما یک آیه یا روایت را  بیاورید که دعا را به خدا حصر کرده باشد. در باب عبادت داریم . می فرماید: ایّاک نعبد. عبادت تنها مخصوص خداست.

 بنابر این دعا مطلق صدا زدن همراه با خواستن امور غیبی و عبادت مخصوص خدا نیست. چرا وهّابی می گوید که این عبادت مخصوص خداست؟ دلیل این است که شما نگاه کنید در زمان حیات پیغمبر از ایشان می خواستند که ای پیغمبر! از خدا بخواه باران بیاید. شما نگاه کنید حضرت عیسی چه می گوید؟ و إذ أخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیراً بإذن الله. این سلطه ی غیبی است. و تبریء الأکمه و الأبرص بإذنی و إذ تخرج الموتی بإذنی. تو مرده زنده می کنی. در حالی که در آیات دیگری داریم: هو الذی یمیتنی ثم یحیین . و إذا مرضت و هو یشفین . خداست که زنده می کند و می میراند. خداست که شفا می دهد اما می گوید : تو  زنده می کنی اما بإذن الله .

 پس فرض سوم این شد که من اگر شخصی غیر از خدا را صدا بزنم و از او امر غیبی بخواهم اما باذن الله، این هم شرک نیست. اما اگر شما بگویید: "همه چیز من تویی! من در عرض خدا از تو می خواهم." این شرک می شود. این عبادت می شود. پس یک معنا برای دعا- آن دعایی که عبادت است که مخصوص خدا هم هست- این است که بگوییم انسان کسی را صدا بزند و به نیت استقلال از او امر غیبی بخواهد. این می شود عبادتی که مخصوص خداست و اگر شامل غیر از خدا شود، شرک است . پس این طور دعا کردن ها و صدا زدن ها مخصوص خداست اما اگر در آن "بإذن الله" باشد، می فرماید: "و إذ تخرج الموتی"  هیچ ایرادی ندارد لذا می آمدند و به حضرت عیسی می گفتند: عیسی! مرده ما را زنده کن بإذن الله.

احتمال چهارم که من دیده ام بعضی از وهابی ها گفته اند و آن هم خیلی ظریف است، می گوید دعا صدا زدن همراه با خشوع است.

 احتمال چهارم این است که بگوییم دعا مخ العبادة است وعبادت هم مخصوص خداست. آن دعایی که به معنای صدا زدن همراه با خواستن و با خشوع تمام. خشوع هم از مراتب قلب است.

 اما ما سؤال می کنیم خشوع با چه نیتی؟ یک آیه را برای شما بخوانم « و إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم». مگر سجده نهایت خشوع نیست؟ می گوید "لآدم" سجده کنید. برای آدم سجده کنید. ظاهرا ًبرای این آیه چند معنا گفته اند. بعضی می گویند این سجده برای خود آدم است. برخی می گویند سجده برای خداست به خاطر آدم . شاید سجده برای خدا باشد اما چون خدا در آدم تجلی کرده ، تواضع و خشوع در برابر آدم، خشوع در برابر خداست «لقد تجلّی الله فی کتابه ولکن لا تبصرون» مثل این که من اگر به قرآن احترام بگذارم، به خدا احترام گذاشته ام. اگر به فرزند شما احترام بگذارم، به شما احترام گذاشته ام. به کتاب شما احترام بگذارم به خود شما احترام گذاشته ام.

خدا می فرماید: من آدم را آفریدم. من در آدم تجلی کرده ام. او خلیفه من است. انّی جاعل فی الأرض خلیفة. لذا اگر ما در برابر خلیفه خدا به عنوان این که او ولیّ خداست، خضوع کنیم، این کار شرک نیست. من أراد الله بدأ بکم، و من وحّده قبل عنکم، و من قصده توجّه بکم.

خلیفه خدا "وجه الله" است. أین وجه الله الذی الیه یتوجّه الاولیاء؟ او باقی به بقای الهی است. «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک» وجه رب کیست؟ آن کسی که وقتی به او نگاه کنی بیاد خدا می باشی . چون به خاطر قرب الی الله مظهر صفات جمال و کمال الهی شده است. خود خدا را نمی توان دید اما اگر می خواهی صفاتش را در یک موجود کاملی در خارج ببینی، امام را ببین. نزّلونا عن الربوبیة و قولوا فینا ما شئتم .

پس اگر من در برابر امام نه به عنوان استقلال، به عنوان تجلای صفات الهی- که به خاطر قرب الی الله است- خضوع کنم،  این باز شرک نیست. این عبادت مخصوص خدا نیست.

قول پنجم متعلّق به بدر الدین حوفی رحمة الله علیه  است. حرف زیبایی زده است. ایشان کتابی دارد به نام " الایجاز فی ردّ علی فتاوی الحجاز". کتاب بسیار خوبی است. ایشان می گوید مطلق دعا عبادت نیست. صدا زدن و خواستن سلطه غیبی عبادت نیست مگر با این قید که تو کسی را که می خوانی مالک تصرف در امور غیبی بدانی.

ایشان به این آیه شریفه استدلال کرده است. « قل ادعوا الذین زعمتم من دون الله فلا یملکون کشف الضر عنکم و لا تحویلا». بخوانید آن کسانی را که گمان می کنید من دون الله می توانند کاری انجام دهند! اگر معتقد باشیم کسی من دون الله مالک است این شرک است. پس اگر شما ولی خدا را صدا بزنی اما قصدت مالکیت نباشد شرک نیست. مالکیت آن ها در تصرف امور غیبی بإذن الله است. از مفهوم این آیه استفاده می کنیم که ما آن چه از معصوم می خواهیم بإذن الله است.

_ نظر شریفتان در مورد این عبارت " اللهم انّی اسألک و لا اسأل غیرک" چیست؟

  • باید سؤال به نحو استقلال فقط از خدا باشد. پشت تمام سؤال ها باید نیت خدا باشد. اگر هم سراغ واسطه می روی، فإذا استعنت فاستعن بالله . یعنی اگر از این و آن استعانت می گیری، باید نیت این باشد که ازمة الأمور طرّاً بیده و الکلّ مستمدة من مدده. بگو همه چیز دست خداست. بگو تو اسبابی؛ نه این که همه چیز من هستی. بلکه همه چیز خداست.

_ انگیزه تان برای ورود به صحیفه پژوهی چه بود؟

به طور کلی بنده  ذوقی را در خود احساس کردم که  می توانم نکته سنج باشم . از عبارات مفاهیم و نکات را استخراج کنم. من ملاحظه کرده ام که برای خیلی از متون اصلی ، ادعیه و کلمات اهل بیت، شرح خارجی شده است. مثلاً در مورد صحیفه یا نهج البلاغه، با یک آیه یا یک روایت دیگر مفهوم را توضیح داده اند.  اما در مورد این که خود این عبارت چه می خواهد بگوید کمتر کار شده است . احساس من این بود که می توانم از عبارات نکته یابی کنم. با این ذوقی که داشتم، گاهی می شد از یک عبارت ده تا بیست نکته در می آوردم. این طور شد که فکر کردم این ذوق را در مورد متون اولیه خودمان که دست نخورده تر هستند به کار ببرم. اگر هم به این متون دست زده اند بیشتر جنبه های شرح خارجی دارد نه شرح داخلی. لذا دیدم صحیفه واقعا ًبین ما مظلوم واقع شده است. چند درصد از شیعیان تا حالا یک بار صحیفه را خوانده اند؟  یک دعا از صحیفه خوانده اند؟   اصلاً این صحیفه برای چه کسی است؟ امام سجاد عليه‌السلام دریایی از معارف را برای جامعه بشریت، علی الخصوص جامعه شیعه، ارائه کرده است اما متأسفانه استفاده ای از آن نمی شود. لذا به فکر افتادم سبک جدیدی را در شرح صحیفه آغاز کنم و نام این شرح را پیامها و هدایتها  گذاشتم که بحمد الله در 8 جلد به چاپ رسید بعد هم به فضل خدا در نهج البلاغه این روش را شروع کردم. بعد هم وارد ادعیه حضرت مهدی عليه‌السلام و بعد ادعیه حضرت زهرا سلام الله علیها شدم. مایلم ان شاءالله این کار را که در مورد دعای کمیل و ادعیه و زیارات مأثوره – مثلاً زیارت جامعه کبیره- پیگیری کنم.

گفتیم به تعبیری بیاییم خود دعا را واکاوی کنیم  و کار را به جلو برویم. جمله به جمله  دعا را مورد مداقه قرار دادم   و به طور کلی برای فهم عبارات دعا ، هیچ استنادی به آیه یا روایت خاصی نکردم . البته گاهی ممکن است برای تائید  مطلبی، به آیه ای  یا روایتی دیگر اشاره کرده باشم. اما ساختار کلی اینگونه بود که به خود عبارت دعا توجه شد . در مورد نهج البلاغه هم همین طور. بیشتر شروح نهج البلاغه جنبه تاریخی دارد. مثلاً در مورد نامه های حضرت، بیشتر بحث های سیاسی و تاریخی را ذکر می کنند. اما الآن این مهم است که ادعیه و زیارات و خطبه ها و نامه ها را در جامعه پیاده و کاربردی کنیم.  آقای گنجی که از خطبا و اهل منبر هستند برایم  نقل کردند که یک روز در خدمت آیت الله بهجت بودیم. گفتم دستوری به من بدهید . فرمودند بروید و  نهج البلاغه را بخوانید . آقای گنجی دنبال دستور دیگری بودند . ایشان فرموده بودند اگر به شما بگویند حضرت علی عليه‌السلام الآن به مسجد جمکران آمده اند و می خواهند خطبه بخوانند، شما می گویید برویم آن جا و دستور بگیریم ؟! این همه روایات، خطبه ها و نامه های حضرت هست. نهج البلاغه جنبه معنوی دارد. جنبه علمی دارد. جنبه تربیتی دارد. جنبه عرفانی دارد. دقیق ترین مطالب علمی، فلسفی و عرفانی در این کتاب ها نهفته است.

 ما در شرح نهج البلاغه که 20 جلد آن چاپ شده است، صدها پیام را درآورده ایم . از صحیفه سجادیه هزاران پیام استفاده کرده ایم ؛

فرق کار ما با تفسیر نور جناب آقای قرائتی نیز در این است که ما گفته ایم نکته ای که استخراج کرده ایم از کجا بوده است . متن عربی را آورده ایم و بعد در مورد نکته شرح داده ایم . مثلاً گفته ایم در عرب فلان مسئله بحث شده و حضرت به آن اشاره کرده اند. یا مثلاً در شرح دعای حضرت برای مرزبانان، من دقیق ترین مسائل نظامی را درآورده ام. حضرت راهکارهای نظامی داده اند.

_  تا چه حد از شروح قدیمی استفاده کرده اید؟

روش بنده در شرح صحیفه، ابتدائاً این بود که محتوا را بفهمم. البته این که اصلاً معنای لغت و مفهوم جمله چیست مراجعه کردم . شرح های زیادی به فارسی و عربی هست . بعد از این که مفهوم را به دست می گرفتم، سراغ نکات می رفتم . تیترها را- به صورت جملات ناقصه- درمی آوردم . به نظرم این سبک، سبک زیبایی است. بعد از این که از شروح استفاده می کردم و مفهوم را می فهمیدم ، با ذوق خودم نکات را تولید می کردم. از یک جمله 10 تا 20 نکته استخراج می کردم.

_ آیا شما می توانید پیرامون مباحث دعا تقسیم بندی خاصی در نظر بگیرید؟ بعضی از صاحبنظران  مباحث دعا را به سه قسم معارف، اخلاق و عقائد تقسیم کرده اند. آیا شما این تقسیم بندی را قبول دارید یا برای محتوای ادعیه، چینش خاص دیگری در نظر دارید؟

  • تقسیمات به دو نوع کلی و جزئی وجود دارند. این تقسیمی که شما ذکر کردید به یک معنا تداخل دارد. بر اساس آن چه در روایات و در کافی شریف آمده، پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: انّما العلم ثلاثة؛ آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنّة قائمة. که تفسیر شده است به علم اخلاق، علم عقائد و علم فقه احکام. به یک معنا می توانیم این تقسیم را انجام دهیم. معارف را هم عام بگیریم. اگر معرفت را معرفت عقلانی فرض کنیم، شامل عقائد هم می شود. و اگر به یک معنای دیگر بگیریم، ممکن است شامل همه سه قسم شود. معارف دینی اطلاق داشته باشد.

با یک تنوع تقسیم می توانیم مباحث صحیفه سجادیه را به این سه قسم تقسیم کنیم .اما من معتقدم خارج از این موارد نیز می توانیم یک تقسیم بندی جامع تری داشته باشیم که زیر مجموعه های زیادی دارد. مثلاً مباحث علوم انسانی در اصطلاح جدید، مباحث اقتصادی، تربیتی، اعتقادی، فقهی، اجتماعی، جامعه شناسی، سیاسی و امنیتی، روان شناسی، عرفانی و فلسفی ... بسیاری از مسائل می تواند زیر مجموعه هر کدام از این مباحث می شود. من در صحیفه جامعیت ویژه ای دیده ام. فقط برای استخراج این مطالب ذوق نیاز است.

 دعاهای امام سجاد عليه‌السلام دو دسته است. دسته اول همین 54 دعایی است که مأثور از خود امام است و امام آن ها را اصطلاحاً بقچه پیچ کرده و  به دو فرزندشان - امام باقر عليه‌السلام و زید- داده اند. این مجموعه سند دارد و مدوّن است. دسته دیگری هم وجود دارد که در منابع دیگر آمده است. اعتبار آن مجموعه اول بیشتر از دسته دوم است. سند ادعیه دسته دوم باید به صورت جداگانه بررسی شود . اما همه دعاهای دسته اول – یعنی صحیفه کامله - یک سند دارد و خود یک امتیاز محسوب می شود و شاید یکی از دلایل رواج آن در تشیع همین دارا بودن سند یکسان و واحد بوده است.

 در مجموعه پیامها و هدایتها مقدّمتاً بحثی را پیرامون صحیفه سجادیه آورده ایم. مباحث مطرح شده عبارتند از : معرفی کتاب، علت توجه  امام سجاد عليه‌السلام به صحیفه سجادیه ، وجه تسمیه صحیفه، صحیفه از نگاه علمای امامیه همچون ابن شهر آشوب و مرحوم محمدتقی مجلسی و .... در این بخش به تعلیقه محقق داماد و شرح سیدعلی خان کبیر نیز اشاره شده است. مثلاً تعابیر ایشان درباره صحیفه ذکر شده است « و امّا بلاغة بیانها و براعة تبیانها  تسجد سحرة الکلام». یا در تعبیر دیگری می گوید: «و تضعن بالعجز مدارة الاعلام». همین طور در مورد شهرت صحیفه به کلام مرحوم سید امین عاملی اشاره شده است. هم چنین بحث بدیهی بودن انتساب صحیفه به امام سجاد عليه‌السلام مطرح شده است. مثلاً مرحوم آیت الله بروجردی در این باره می فرماید : «لا یخفی انّ کون الصحیفة من الإمام من البدیهیات و هو زبور آل محمد عليهم‌السلام . یشهد بذلک اعجوبها و نظمها و مضامینها التی یلوه منها آثار الاعجاز و لها اسناد ذکره الشیخ .... » موضوع دیگر، بحث استدلال به فقرات دعاهای صحیفه است. مرحوم صاحب جواهر به فقرات دعاهای صحیفه استدلال می کند. شیخ انصاری در مکاسب نیز استدلال می کند و اینها همه حاکی از جایگاه صحیفه در فقه دارد. به همین دلیل است که بنده  معتقدم صحیفه باید وارد درس خارج شود . به تواتر صحیفه در سخنان آقابزرگ تهرانی نیز اشاره شده است. دیدگاه علمای اهل سنت هم مبحث  دیگری است. مثلاً طنطاوی صاحب کتاب معروف "تعریف" در نامه ای خطاب به آیت الله مرعشی نجفی- که یک دوره صحیفه را برای او فرستاده بودند- نوشته است: « من سوء حظّنا انّنا الی الآن لم نظفر لهذا الأثر القیّم الخالد من تراث النبی و اهل بیته و انا کلما انظر فیها أری انّها فوق کلام الخالق و دون کلام المخلوق».

 

_ این کار پژوهشی شما درباره صحیفه چند سال به طول انجامید و آیا به صورت متمرکز این کار را انجام دادید؟

  • بله! متمرکز بودم. چون مطالعات و تحقیقاتم معمولاً هدفمند است. یک کار را که شروع می کنم ، تلفن همراه را کنار می گذارم. درس ها را لغو می کنم. سفرها را قطع می کنم مگر به ضرورت و متمرکز می شوم و به طور متوسط روزی 10 ساعت کار می کنم. خدا هم به من در رفع موانع توفیق داده تا با آن شوق و ذوقی که دارم کارم را زودتر تمام کنم و سراغ کار دیگری بروم.

_     لطفاً درباره مزیتهای صحیفه سجادیه توضیح بیشتری دهید.

یک نکته می خواستم عرض کنم در باب این که فرق دعا با کلام معصوم چیست؟ مثلاً فرق بین صحیفه و نهج البلاغه با روایات دیگر چیست؟

دعا کلام معصوم است . سخن انسان فانی در خدا با خالق خود است . او دیگر دنبال حرف مردم و این مسائل نیست. او حقیقت مطلب را می گوید و با خدا صحبت می کند . لذا دقیق ترین حرف ها در اینجا زده می شود. به خلاف وقتی که انسان با مخلوق دیگر صحبت می کند، سعی می کند به "کلّم الناس علی قدر عقولهم" عمل کند. لذا سخن تنازل دارد. کسی که با مخلوقی سخن می گوید سخن را درخور فهم او متنازل می کند. اما وقتی مستقیماً با خدا صحبت می کند بطونی دارد . مثل قرآن که دارای بطونی است. لذا در دعا دقائق بیشتری نسبت به کلمات دیگرشان نهفته است.

این مقدمه را مطرح کردم تا بگویم صحیفه ارجح است از نهج البلاغه . صحیفه همان طور که عرض کردم سند دارد و بر خلاف نهج البلاغه بسیار مورد توجه بوده است. بیشتر نهج البلاغه موجود مصادر سنّی دارد. سید رضی رحمه‌الله هیچ سندی بیان نکرده است. ما در کار جدیدی که انجام دادیم، سعی کردیم همه سندهای نهج البلاغه را پیدا کنیم.

لذا من معتقدم اولویت با صحیفه سجادیه است. این کتاب دریایی از معارف است. من قبلاً طرح صد موضوع از صحیفه را نوشته ام. صد کتاب با همان عناوین کلی و در موضوعات مختلف ، بر مبنای صحیفه می توان نوشت. طرح من این است که ما این کار را پروژه ای کنیم . ابتدائاً مواد اولیه را استخراج کنیم  و در پوشه های خاص قرار دهیم و اصطلاحا پرونده علمی تشکیل دهیم . بعد آنها  را به متخصصین در همان زمینه ها ارائه کنیم . مواد اولیه را به آنها بدهیم تا کار تخصصی انجام دهند . دیدگاه های متخلف را بررسی کنند و کلام امام را درک کنند. اگر این پروژه توسط بنیاد دعا پیگیری و پشتیبانی شود، این کار احیاء و رونق صحیفه است.

_ نظر شما در مورد درسی کردن صحیفه چیست؟

من دو طرح دارم. به تعبیر برخی بزرگان صحیفه سجادیه قرآن صاعد است و قرآن کریم ، قرآن نازل. دعا صعود می کند. صحیفه , زبور آل محمّد عليهم‌السلام است. من معتقدم همان طور که درس تفسیر  در حوزه راه اندازی شد و رونق گرفت  ، باید تدریس عمومی صحیفه هم مثل دروس دیگر در برنامه حوزه  قرار داده شود.

     طرح دیگر این است که صحیفه را به عنوان متن برای درس اخلاق ها قرار دهیم . معمولاً آقایان خودشان مطالعه ای می کنند و درس می دهند. بعضی ها هم خوب سخن می گویند اما حرف خوب ندارند یا کم دارند. اگر صحیفه متن ما باشد، می توانیم حرف خوب بزنیم. و اثر آن هم فرق می کند. چون این کلمات از زبان کسی بیرون آمده که حقائق صحیفه در سراسر وجود خویش به منصه ظهور رسیده و  به بار نشسته است. لذا «القلب یهدی الی القلب». حتی اگر من اهل عمل هم نباشم ، چون این ها کلمات امام سجاد عليه‌السلام است، اثرگزار خواهد بود . لذا پیشنهاد من این است که مثل تفسیر، درس عمومی صحیفه را بگذارند یا حداقل گذراندن یکی دو واحد را در سطوح مختلف حوزه الزامی کنند. اصلاً من معتقدم از ابتدا برای طلبه ای که وارد مدارس می شود ، جلسات هفتگی بگذارند و بعد آن را در ترم های بعد ادامه دهند تا پایان کار اساتید یک دوره صحیفه را درس بدهند.

_ پس شما برای سطوح مختلف در قالب های متعدد نظراتی دارید.

هر چقدر که بالا می روند کیفیت را بیشتر کنند. کیفیت را در فهم مطلب بالا ببرند.

_ شما آمادگی دارید برای این منظور کتابی تألیف کنید؟ الحمدلله شما این توانایی را در خودتان می بینید که برای سطح دکترای دانشگاه ها، دکترای معارف و الهیات، کتابی با عنوان معارف صحیفه تدوین کنید.

من در مورد احیاء صحیفه دو پیشنهاد دارم. یکی اینکه موضوعی کار شود و دیگر  اینکه به متن خوانی صحیفه  توجه شود . برای متن خوانی باید مخاطب شناسی کنیم. گاهی مخاطب ما خانم ها هستند، گاهی آقایان. گاهی پیر هستند، گاهی جوان. گاهی محیط از لحاظ فحشا و منکرات محیط خوبی نیست، گاهی محیط حوزوی است که خیلی از مقدمات را طی کرده اند و مقامات بالا و نکات عرفانی را می خواهند. هر دعایی برای یک مخاطب است. من متن خوانی را به کار موضوعی ترجیح می دهم.

_ استقبال از مجموعه پیامها و هدایتها  چطور بوده است؟

  • از استقبال خبری ندارم اما سال گذشته در تهران ما را تشویق کردند. این کتاب به عنوان کتاب نمونه در بخش دعا شناخته شد. در این زمینه نکوداشتی برگزار شد. اما این را عرض کنم که من احساس می کنم دعا مظلومیت خاصی دارد. ما الآن می توانیم دعا را پررنگ کنیم. مخصوصاً با این شرایط خاصی که پیدا شده است الان احساس من این است که تضرع در جامعه زیاد شده است. ما می توانیم در این موقعیت پیدا شده، تضرع را سمت و سو بدهیم. اگر ما این حالت معنوی را که در جامعه ما اوج پیدا کرده کنترل نکنیم ، عرفان های کاذب و نوظهور این خلأها را پر می کنند. الآن حالات معنوی و ارتباط با مبدأ غیبی در سطوح مختلف جامعه وجود دارد. اگر شما به 700-800 هزار نفری که در اعتکاف رجبیه شرکت می کنند نگاه کنید این مطلب را متوجه می شوید.

در پایان نیز بنده  به هر کسی که این مصاحبه را می خواند سفارش می کنم که با بنیاد دعا و این نشریه  همکاری کند و از جهات مختلف پشتیبانی کند تا ان شاء الله بتوانیم در مورد میراث اهل بیت نوآوری بیشتری  داشته باشیم.   

 

منشورات
k