سبب استجابت دعا

 اندر سبب مستجاب شدن دعا

رسائل عرفانى و فلسفى حكيم قاينى

 

سبب مستجاب شدن دعا

 

حكيم اول ارسطو طاليس اندر كتاب «ما بعد الطبيعه» روشن ساخته است كه تا فاعل با جميع شروط و اسباب كه اندر وجود معلول داخل بود موجود نشود، وجود معلول محال باشد. و استجابت دعا را معنى آن بود كه سبب وجود چيزى با سبب دعا متوافق باشند. و چون اسباب وجود آن چيز با هم متوافق شوند لا جرم وجود آن چيز حاصل آيد، چه تخلف معلول از علت محال است، و فاعل همه آنها واجب الوجود باشد. و چون دعا يكى از جمله اسباب است وجود آن چيز را، تا دعا نكنند وجود آن محال بود. چنانكه تا دوا به رنجور ندهند تندرست نشود. پس چون خداوند به عنايت خويشتن سبب دعا را با سبب وجود آن چيز بيكبار پيدا كند آن چيز موجود شود، و روا باشد كه يكى از اين دو سبب به يكديگر منتهى شود، و فاعل به توسط يكى اندر ديگرى اثر كند.

و اندر اينجا شكى است و آن شك اين است كه حكيم ارسطو طاليس در فلسفه اولى درست كرده كه علت از معلول خويشتن منفعل نشود و معلول اندر علت فعل نكند. و درست شد كه سماويات علت و موجدند مر ارضيات را. و اگر دعا مستجاب باشد بدان باشد كه ما از سماويات چيزى در خواهيم و ايشان را به خود بخوانيم و ايشان اجابت نمايند دعاى ما را و از ما منفعل شوند، و اين خود محال بود.

و جواب اين شك اين است كه ما نيز به سوى دعا بدان گراييم كه ايشان ما را بر آن دارند و بدان كار گمارند، و فعل ما از آن عالم منبعث شده باشد. و از اين روشن شد كه در خواستن ما چيزى را و استجابت آن، هر دو به سماويات مستند باشد و هر دو فعل معلول بود مر سماويات را، و لازم نيايد كه علويات از سفليات منفعل شوند.

پس گوييم كه آنكه دعا كند، اندر اين فعل غايتى را تصور كرده‏ باشد، و بدان سبب بدان فعل پرداخته بود. پس اگر اين غايت و فايده مر نظام كل را نافع بود و به همه جهان سود دارد، آن دعا مستجاب شود و اگر او را نافع باشد و به نظام كل زيان رساند، دعا مستجاب نشود. و پيمبران و امامان- كه طبيعت نظام كل را دانند و مزاج عالم را بشناسند چنانكه پزشكان مزاج رنجوران را بدانند- فايده نظام عالم را ملاحظه كنند و اسباب همه حوادث را دانسته باشند و به الهام ايزدى بدان رسيده بوند، پس دعاى ايشان همه وقت مستجاب باشد، چنانكه اگر طوفان طلب كنند، فى الحال عالم را آب گيرد.

و اگر آنكه نفس اندر نهايت قوه و صفا و ذكا بود بسا كه از ايزد او را چندان فيض و قوت حاصل آيد كه اندر همه گيتى تصرف كند و بر وفق اراده خويشتن آن را به كار اندر آرد. و اين نيز موجب باشد اجابت دعا را.

و اين است آنچه اندر اين باب ايراد آن خواستيم نمودن.

رسائل حکیم قائنی،ص53.

 

 

منشورات
k