- امام صادق علیه السلام: دعا کن و مگو که کار از کار گذشته است. زیرا دعا، عین عبادت است. خداوند می فرماید: «کسانی که از عبادت من گردن فرازی کنند؛ به زودی با خواری به دوزخ در می آیند.» و فرموده است: «مرا بخوانید تا پاسختان دهم.»
- امام صادق علیه السلام: خداوند به وسیله ی دعا آنچه را که می داند برای آن به درگاهش دعا می شود و او، آن را اجابت می نماید، دفع می کند و اگر بنده به آن دعا موفق نشده بود، هرآینه به او بلایی می رسید که ریشه اش را از زمین می کند.
- امام علی علیه السلام: دعا کلید های کامیابی و رمز های رستگاری است و بهترین دعا دعایی است که از سینه ی پاک و دلی پارسا برآید. مناجات مایه ی نجات است و اخلاص، مایه ی خلاص. پس هرگاه هراس و بی تابی بالا گرفت به خدا باید پناه جست.
- امام صادق علیه السلام: هرگاه به یکی از شما رقت قلب دست داد، دعا کند. زیرا قلب تا خالص نشود رقت نمی یابد.
- امام صادق علیه السلام: لقمان به فرزندش گفت: «...وقتی بر مرکب خویش سواری، به خواندن کتاب خدا بپرداز، وقتی سرگرم کار هستی تسبیح بگو، و هرگاه که تنها بودی به دعا مشغول شو.»
- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: به برکت وجود امامان از نسل توست که به امتم باران داده می شود و دعایشان مستجاب می شود، خداوند، بلا را از آنان برمیگرداند و رحمت، از آسمان فرود می آید.
- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله : هرگاه فردی از شما دعا می کند، تقاضاهای بزرگ بنماید؛ زیرا بر خداوند هیچ چیز بزرگ (سنگین) نمی آید.
- امام علی علیه السلام: دعا کردن را پنج موقع مغتنم شمارید: هنگام خواندن قرآن، هنگام اذان، هنگام بارش باران، هنگام برخورد دو صف برای شهادت و هنگام دعای ستمدیده. زیرا هیچ مانعی میان آن و عرش نیست.
- امام باقر علیه السلام می فرماید: خداوند از میان بندگان مومنش بنده ای را که بیشتر دعا کند دوست می دارد. پس بر شما باد دعا کردن در سحرگاهان تا طلوع خورشید؛ زیرا این، وقتی است که در آن درهای آسمان باز می شود و روزی ها تقسیم می شود و حاجت های بزرگ برآورده می گردد.
- امام صادق علیه السلام: جدم می فرمود:«در دعا کردن پیش دستی کنید؛ زیرا بنده، چنان چه اهل دعا باشد وقتی بلایی بر او نازل شود و دعا کند، گفته می شود:«صدایی آشناست!» و چنان چه اهل دعای بسیار نباشد، وقتی بلایی بر او نازل شود و دعا کند، گفته می شود:«تا به حال کجا بودی؟!»
- امام صادق علیه السلام: هرگاه حاجتی داشتی، وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان، سپس حمد و ثنای خدا را به جای بیاور و نعمت هایش را یاد کن، آنگاه دعایت اجابت می شود.
- امام صادق علیه السلام : هرکه شب را با وضو بخوابد، آن شب، بسترش مسجد اوست و اگر برخیزد و نماز بخواند و سپس به ذکر خدا بپردازد، هرچه از خدا بخواهد، به او عطا می فرماید.
-
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله : هرکس دعایش را به همه ی مردان و زنان مومن تعمیم دهد، دعایش مستجاب می شود.
-
سپاس خداى را سزاست بر هر نعمتى كه بر من ارزانى داشته يا موجود مى باشد.
- پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله : دعا، كليد حاجت است و لقمههاى حلال، دندانه هاى آن كليدند.
- پیامبر خدا صلىاللهعليهوآله : خداوند عزّوجل شرم میکند از بندهاش که با جماعت ، نماز بخواند و سپس حاجتش را از او بخواهد و برود و حاجتش را برآوده نسازد.
- امام صادق عليهالسلام : دعا، مخزن اجابت است، همچنان كه ابر مخزن باران است.
- پیامبر خدا صلىاللهعليهوآله : ناتوانترین مردم كسی است كه از دعا كردن ناتوان باشد.
- پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآله : ترک دعا گناه است.
اشارات قرآنی تضمین و تلمیح در صحیفه سجادیه
اشارات قرآني«تضمين و تلميح» در صحيفه سجاديه
نويسندگان: محمد جنتي فر، فاطمه شريف زاده يزدي
چکيده:
يکي از قرينهها، عرضه ادعـيه صحيفه سجاديه به قـرآن اسـت. بر اين اساس اين پژوهش در صدد بررسي «درونمايههاي مشترک قرآن و صحيفه» بوده تا به درستي متن کتاب دست يابد. رابطه قرآن و صحيفه، رابطه محتوايي است. با عرضه صحيفه سجاديه به قرآن کـريم، اشارات، تلميحها، تضمينهاي قرآني آن حضرت فراوان به چشم ميخورد و اشتراکات بين آن دو کتاب اعتبار صحيفه را ميافزايد. به هم تنيدگي قرآن و صحيفه در حد گسترده است که در اين پژوهش به موارد اندکي از آن اشاره مـيشود. در اين نـوشتار، گزارشي از تضمينها، تلميحها و رابطه محتوايي صحيفه با قرآن ارائه ميشود تا پژوهشگران بر پايه آن بتوانند به موضوعات ديگري مانند تفسير قرآن و استنادات قرآني هم بپردازند.
کليدواژگان:
قرآن، صحيفه سجاديه، تضمين، تلميح، تـفسير قـرآن، تسميه خداوند، وصف قرآن
مقدمه:
صحيفه سجاديه حاوي دعاهاي بسيار معتبري از نظر مضمون است و پس از قرآن قديميترين ميراث شيعي است که از اول به صورت کتاب وجود داشته و اکنون در دست مـاست. بـه سبب ناشناخته ماندن دو راوي نخست آن، يعني متوکل بن هارون و عمير بن متوکل نميتوان سند آن را، از ديدگاه علم رجال، صحيح خواند. راهکار شناختهشده براي تقويت چنين احاديثي، گردآوري قرينههايي است که مـتن را تـقويت کـند و نسبت کتاب به گوينده را مـحکمتر نـمايد. يکـي از قرينهها، عرضه دعاهاي صحيفه سجاديه به قرآن و سنت است. بر همين اساس در اين نوشتار تنها «درونمايههاي مشترک قرآن و صحيفه» را بررسي کردهايم تـا بـر درسـتي متن کتاب دست يازيم.
در نخستين گامهاي پژوهش، به هـم تـنيدگي قرآن و صحيفه را آن چنان گسترده يافتيم که چنانچه تمامي موارد را گزارش نماييم، خود پژوهشي دراز دامن و مستقل خواهد شد. در بررسي دعـاهاي صـحيفه، عـبارتهايي رخ مينمايد که آيهاي از قرآن، بدون تغيير، در متن دعا آمده اسـت. ما اين موارد را با عنوان «تضمين» آوردهايم؛ اما بيش از موارد تضمين آيات در صحيفه، اشارات و تلميحهاي قرآني فراواني است که در صـحيفه بـه کـار رفته است. در بخشي از اين نوشتار، اشارات و تلميحهاي قرآني صحيفه را برنمودهايم که در اين مـوارد گـاه، اطلاقي را تقييد و يا اجمال قرآني را تبيين و در مواردي نکات مبهمي را تفسير ميکند.
آنچه در بررسي رابطه قرآن و صحيفه مـهم اسـت، مـحتواي همسان آنهاست؛ براي نمونه، اگر بيشترين تأکيدات قرآن بر محور توحيد اسـت، صـحيفه سـجاديه نيز توحيدگراست. در جاي جاي صحيفه توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي و توحيد عبادي تـبيين شـده اسـت و يا اگر روح قرآن تقويت روحيه سپاسگزاري از منعم است، در همه جاي صحيفه نيز سپاسگزاري از منعم نـمايان اسـت. پيوند صحيفه سجاديه با قرآن را در محورهاي گوناگون قابل بررسي است؛ مانند تضمينهاي قـرآني، تـلميحهاي قـرآني، استنادات صحيفه به قرآن، تفسير قرآن، شواهد قرآني در صحيفه و عباراتي از صحيفه كه با قرآن نـاسازگار اسـت. بنا بر روايت پيامبر اسلام که فرمودند: «اني تارک فيکم الثقلين؛ کتاب الله و عـترتي»؛ در ايـن مقاله بر آنايم تا شباهتهاي نثر و سبک ادبي، صناعات لفظي و معنوي و اهداف مشترک و پيامهاي ادعـيه قـرآن و صحيفه سجاديه را به عنوان درونمايههاي مشترک قرآن و صحيفه سجاديه به منصه ظـهور بـرسانيم.
پيـشينه و فرضيه تحقيق:
با هدف ذکر کامل اشارات علمي، تفسيري و ذکر آيات قرآن در صحيفه سجاديه، بـسياري از جـملههاي صـحيفه مبارکه قابل انطباق با آيات قرآن کريم است، يعني مطابق با دعـا، آيـاتي از قرآن کريم وجود دارد، اين نکته مبين اين است که گوينده احاطه کافي و وافي به آيات قـرآن کـريم داشته و شايد دعاهاي خود را بر اساس آن آيات بر زبان جاري ساخته اسـت، افـسوس که اين سطور را گنجايش آن نيست تا تـمامي جـملات را مـطرح نموده و آيات مطابق را بيان نمائيم که ايـن خـود تدوين کتابي را در بر دارد که حال اتمام صفحات آن هستم و به زودي آن را به آستان آن حضرت تـقديم خـواهم نمود و اين مقاله بخشي از آن اسـت.
تـضمينهاي قرآني در صـحيفه سـجاديه:
واژه تضمين به معناي گنجاندن چيزي در چـيز ديگـر است؛ و در اصطلاح علم بديع، آن است که شاعر از عبارت يا مصرع و يا از بيتي از شاعر ديگـر در شـعر خود استفاده کند و اگر شاعري مـشهور نبود، نامش را نيز بـياورد. پيشـوايان دين براي انتقال بهتر و زيباتر مـفاهيم دينـي بارها از تضمينها و تلميحهاي قرآني در سخنان خويش بهره بردهاند و با خواندن قسمتي از آيه قرآن و يا بـيان کـلمهاي از قرآن، خواننده را به مفهوم گـسترده قـرآني ارجـاع دادهاند. امام سـجاد عليهالسلام نيز در سخنان و ادعـيه خـود از اين روش بهره برده است. آنچه به عنوان تضمين در اينجا مراد است، عبارتهايي از صحيفه است کـه امـام عليهالسلام آيه را در ضمن دعاي خويش آورده اسـت. امـام سجادعليهالسلام در هـيجده دعاي صحيفه سي بـار آيات قرآن را عيناً در ضمن دعاهايش آورده است و بيش از 215 بار به آياتي از قرآن در 47 دعاي صحيفه اشاره کرده اسـت. در بـرخي موارد با الفاظي مانند «قلتَ» تـصريح مـيکند کـه عـبارت پيش رو، آيه قـرآن است، براي نـمونه:
وَأَنـتَ الَذِي دَلَلتَهُم بِقَولِكَ مِن غَيبِكَ وَتَرغِيبِكَ الَذِي فِيهِ حَظُهُم عَلَي مَا لَو سَتَرتَهُ عَنهُم لَم تُدرِكهُ أَبصَارُهُم، وَلَم تَعِهِ أَسمَاعُهُم، وَلَم تـَلحَقهُ أَوهـَامُهُم، فـَقُلتَ: اذكُرُونِي أَذكُركُم، وَاشكُرُوا لِي وَلَا تَكفُرُونِ، وَقُلتَ لئن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَكُم، وَلَئِن کـَفَرتُم إِنَّ عـَذَابِي لَشـَدِيدٌ. وَقـُلتَ ادعـُونِي أَستَجِب لَكُم، إِنَ الَذِينَ يستَكبِرُونَ عَن عِبَادَتِي سَيدخُلُونَ جَهَنَمَ دَاخِرِينَ.
در اين عبارت کوتاه، امام سه آيه از قرآن را در کلام خويش تضمين کرده و پس از آن، در عبارتي کوتاه تفسيري از آيه 60 سوره شريفه غافر را ارائه نـموده است:
فَسَمَيتَ دُعَاءَكَ عِبَادَه، وَتَركَهُ استِكبَاراً، وَتَوَعَدتَ عَلَي تَركِهِ دُخُولَ جَهَنَمَ دَاخِرِينَ.
رابطهاي که امام ميان دعا و عبادت برقرار کرده، با تأمل در آيه و ارتباط هر قسمت با قسمت پيشين نـمايان مـيشود؛ به گونهاي که امام «إِنَّ الَذِينَ يستَكبِرُونَ عَن عِبَادَتِي» را با «ادعُونِي أَستَجِب لَكُم» پيوند زده و واژه شناختهشده دعا را به عبادت تفسير کرده است. دقت در اين روش، لايههاي علمي تفسير قرآن به قرآن را پربـارتر خـواهد کرد.
امام در برخي از دعاهاي صحيفه، آيهاي از قرآن را در کلام دعايي خويش آورده است، بدون آن که با واژگاني مانند «قلت» بدان تصريح کند؛ براي نـمونه:
وَخـَلَقَ لَهُمُ النَهَارَ مُبصِراً لِيبتَغُوا فـِيهِ مـِن فَضلِهِ، وَلِيتَسَبَبُوا إِلَي رِزقِهِ، وَيسرَحُوا فِي أَرضِهِ، طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيلُ العَاجِلِ مِن دُنياهُم، وَدَرَكُ الآجِلِ فِي أُخرَاهُم بِكُلِ ذَلِكَ يصلِحُ شَأنَهُم، وَيبلُو أَخبَارَهُم، وَينظُرُ كَيفَ هـُم فـِي أَوقَاتِ طَاعَتِهِ، وَمَنَازِلِ فـُرُوضِهِ، وَمـَوَاقِعِ أَحكَامِهِ، لِيجزِي الَذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا، وَيجزِي الَذِينَ أَحسَنُوا بِالحُسنَي.
آيهاي که امام در دعا تضمين کرده است چنين است:
وَ للهِ مَا في السَمَاوَاتِ وَ مَا في الأَرضِ لِيجزِي الَذِينَ أَسَاؤُوا بـِمَا عـَمِلُوا وَ يجَزِي الَذِينَ أَحسَنُوا بِالحُسني.
در اين آيه هرچه را در آسمانها و زمين است، از آن خداوند ميداند. امام در دعاي خود به قسمتي از خلقت خداوند ـ که همان آفرينش روشنايي روز باشد ـ اشاره ميکند و تمام سعي و تلاش آدمي را صحنه آزمـون الهـي ميشناساند. در پي روزي رفـتن، به سير و سفر پرداختن، مراقبت از اوقات، اعمال و احکام واجب نمودن همگي براي رسيدن به پاداشي است کـه خداوند وعده داده است و بياعتنايي به آنها کيفر الهي را فراهم ميآورد. در هـيجده دعـاي صـحيفه سجاديه، سي عبارت وجود دارد که آيه قرآن تضمين شده است. اين موارد، عبارتهايي است که آيه قرآن، بدون فزوني و يا کـاستي در آنها آمده است و چنانچه در ميان آيهاي کلمهاي توضيحي وجود داشته باشد، در قسمت تضمينها گـزارش نـشده اسـت؛ براي نمونه، در دعاي مکارم الاخلاق ميخوانيم:
اللَهُمَ وَصَلِ عَلَی مُحَمَدٍ وَآلِهِ، كَأَفضَلِ مَا صلّيتَ عـَلَي أَحَدٍ مِن خَلقِكَ قَبلَهُ، وَأَنتَ مُصَلٍ عَلَي أَحَدٍ بَعدَهُ، وَآتِنَا فِي الدُنيا حـَسَنَة وَفِي الآخِرَة حَسَنَة، وَ قـِني بـِرَحمَتِكَ عَذَابَ النَارِ.
در اين دعا جمله «وَ قِنِي بِرَحمَتِكَ عَذَابَ النَارِ»؛ اشارهاي به آيه «وَ مِنهُم مَن يقُولُ رَبَنا آتِنا فِي الدُنيا فِي الدُنيا حَسَنَة وَفِي الآخِرَة حَسَنَة وَ قِنا عَذابَ النَار» دارد، ولي واژه «برحمتک»، کلمهاي تـوضيحي است که در آيه قرآن نيست، از اين روي در قسمت تضمينها استفاده نشد.
اشارات قرآني صحيفه سجاديه بسيار بيشتر از تضمينهاست.
تسميه خداوند در قرآن و صحيفه سجاديه:
از مقايسه صفات خداوند در قرآن و صحيفه سجاديه نيز به نتايج زيبايي رسيدهايم. صفات ثبوتي خداوند، مانند اول، آخر، تـواب، غـني، مـفضل، مهلک، رازق، محيط، رقيب، وارث، مجيب، سـميع، عـليم، عـفو، غفور، روؤف، رحيم، هادي و امثال اينها؛ و صفات سلبي، مانند فرزند داشتن، دگرگوني و...؛ نيز در صحيفه تضمين و يا تلميح شده است؛ براي نمونه يکي از صـفات خـداوند مـفضِل يا متَفَضِل بودن است. مفضل به معناي کسي اسـت کـه بيش از استحقاق ميبخشد و نيکي ميکند.
امام در دعاي خود خدا را چنين ميخواند:
وَيا مَن لَا يكَافِي عَبدَهُ عَلَي السَوَاءِ.
اگرچه در اين عـبارت کـلمات قـرآني نيست، اما همين مضمون را در آيه زير ميتوان يافت:
«مَن جاءَ بـِالحَسَنَة فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها».
و يا در قسمتي ديگر از همين دعا آمده است:
وَأَنتَ الَذِي زِدتَ فِي السَومِ عَلَي نَفسِكَ لِعِبَادِكَ، تُرِيدُ رِبـحَهُم فـِي مـُتَاجَرَتِهِم لَكَ، وَفَوزَهُم بِالوِفَادَة عَلَيكَ، وَالزِيادَة مِنكَ.
اين قسمت دعا نيز مستند قرآني ديگري دارد:
«فـَأَمَّا الَذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَالِحاتِ فَيوَفِّيهِم أُجُورَهُم وَ يزِيدُهُم مِن فَضلِهِ».
نکته زيبايي کـه در رابـطه قـرآن و صحيفه ميتوان يافت، دقتهاي لطيفي است که در درخواستها و سخنان امام يافت مـيشود. در دو عـبارت پيشـين صفت مفضل بودن خداوند در صحيفه سجاديه منعکس شد. اما بر اساس آيات قرآن فزون بـخشي خـداوند بـه مؤمنان و يا نيکوکاران اختصاص دارد. امام نيز در همين دعا فزونبخشي را براي کساني ميداند که با خـدا مـعامله ميکنند و يا بندگي او را به جاي ميآورند. هر چند تمام مخلوقات سهم معيني در نزد خـداوند دارنـد ولي فـزون بخشي به کساني اختصاص دارد که در اطاعت، فرمان خدا را بر خواهشهاي خويش مقدم دارند.
نـمونهاي از صـفات سلبي خداوند، پدر و فرزند براي خداي تعالي تصور کردن است.
حمد و ثناي الهي:
وقـتي فـرازهاي نـخستين کلام معصومين عليهم السلام را بررسي ميکنيم، در مييابيم که به شيوه قرآن کريم و بر اساس تعاليم مکتب نـبوي، سـخن خود را با حمد و ثناي خداوندِ قادر و متعال آغاز ميکنند .مطلع قرآن کـريم سـوره فـاتحه است که پس از بسم اللّه الرحمن الرحيم با حمد و ستايش خداوند آغاز ميشود و ميفرمايد: «الـحمدُ لِلّـهِ ربِّ العـالمينَ؛ حـمد و ستايش مخصوص پروردگار جهانيان است». امام سجّاد عليهالسلام در نخستين دعاي خويش مـيگويند:
الحـَمْدُلِلّهِ الأوّلِ بِلا اوّلٍ کانَ قَبْلَهُ...
حمد خدايي را که اوّل همه هستي است که قبل از او اوّلي نبود.
و اين درسي است کـه امـامان معصوم عليهم السلام در مکتبخانه رسالت آموخته اند و آن را به پيروان راه خويش ميآموزند.
واحد؛ احـديت:
إِنـَكَ الوَاحِدُ الأَحَدُ الصَمَدُ، الَذِي لَم تَلِد وَ لَم تُولَد وَ لَم يكُن لَكَ کـُفُواً أَحـَدٌ.
دعـاي امام اشارهاي به آيات مأنوس زير است:
«اللهُ الصـَمَدُ * لَم يلِد وَ لَم يولَد * وَ لَم يكُن لَهُ كُفُوًا أَحَدُ»
ازليّت و ابديّت خداوند:
امام سجّاد عليه السلام در اوّلين فراز از سخن خويش خـداوند را بـه ازليّت و ابديّت توصيف فرموده و مـيستايند:
«الحـَمْدُ لِلّهِ الاوّلِ بِلا اوّلٍ کـانَ قـَبْلَهُ وَالاخـِرِ بِلا آخرٍ يكُونُ بَعْدَهُ؛ ستايش خـداوندي را سـزد، که اوّلِ همه هستي است و قبل از او اوّلي نبوده و آخر است؛ بي آنکه پس از او آخـري بـاشد»«صحيفه کامله سجّاديّه، ترجمه حسين انـصاريان، 1374: 33».
در سوره مبارکه حديد آيـه 5 آمـده است:
«هُوَ الأوّلُ وَ الآخِرُ و الظّاهِرُ و البـاطِنُ و هـُوَ بِكُلِّ شىءٍ عليمٍ»
او است اوّل و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چيزي دانا است.
در خـصوص ايـن که مراد از «اوّل» و «آخر» بودن خـداوند مـتعال چـيست، مفسّران ديدگاههاي مـختلفي ارائه کـردهاند، که براي تبيين آن بـه بـياني که در تفسير الميزان آمده است بسنده ميکنيم. علاّمه طباطبايي ميفرمايد: «اين اسماء چهارگانه يـعني اوّل و آخـر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نـام «مـحيط» است، و مـحيط شـاخهاي از اطـلاق قدرت او است، چون قـدرتش محيط به هر چيز است. ممکن هم هست نامهاي مورد بحث را شاخههايي از احاطه قدرتش نـدانيم، بـلکه شاخههايي از احاطه وجود او بگيريم، چون وجـود او قـبل از وجـود هـر چـيز و بعد از وجود هـر چـيز است...». بعضي از مفسّران نيز گفتهاند: او اوّل است براي اينکه قبل از هر چيز بوده، و آخر است چون بـعد از هـلاک و فـناء هر چيز هست... بعضي ديگر گفتهاند اوّل يـعني بـي ابـتداء و آخـر يـعني بـي انتهاء«طباطبائي، 1367، جلد19: 297 -298». به نظر ميرسد که وصف اوّل و آخري که در اين آيه به کار رفته است، به طوري که کلام امام سجّاد عليهالسلام و برخي روايات ديگر نـيز مؤيّد آن هستند، به همان معناي ازليّت و ابديّت باشد.
خداوندِ ناديدنى:
امام سجّاد عليه السلام در فرازي از دعايشان ميگويند:
... الّذي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصارُ النّاظرينَ. خدايي که ديده بينندگان از ديدنش قاصر است.«صحيفه سـجاديه:33».
از نـکات قابل ملاحظه آن است که محدوديّت و قاصر بودن أبصار بندگان موجب شده است که نتوانند آن معبود را ببينند؛ در حالي که گفته شد او ظاهر است. و اين ناتواني ديدگان از رؤيت حضرت حق، در حـالي اسـت که او ميبيند؛ چراکه او بصير است. همانطور که در قرآن کريم آمده است:
«لا تُدْرِكُهُ الأَبْصارُ و هُوَ يُدْرِكُ الأبْصارَ...» «الانعام/103»
ديدگان او را در نمييابند در حالي که او ديدگان را در مـييابد....
خـداوندِ قادر، خالقِ آفريدگان:
در يکي از فـرازهاي دعـاي امام سجّاد عليهالسلام آمده است:
اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الخَلْقَ ابْتِداعاً. و به دست قدرتش آفريدگان را ايجاد کرد.
فراز مذکور به اين آيه از قرآن کريم، اشاره دارد کـه خـداوند متعال مي فرمايد:
«بَديعُ السـَّمواتِ والأرض و اِذا قَضي امراً فِإنّما يقولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»«البقره/117»
خدا آفريننده آسمانها و زمين است و چون اراده آفريدنِ چيزي را کند، به محض آن که بگويد موجود باش، همان دم موجود خواهد شد.
اين آيه شـريفه عـلاوه بر آن که خالقيّت را به خداوند اختصاص ميدهد، اشارهاي به قدرت بيچون و چراي خدا در ايجاد مخلوقات دارد. همان طور که امام سجّاد عليهالسلام نيز در فراز مذکور آفرينش خداوند را با قدرت و اقتدار مـعرّفي فـرمودهاند.
در دعاهاي امـام، گاه مواردي ديده مي شود که حضرت خواسته خويش را با صفات متعدد خداوند قرين ميسازد.
به نظر مـيرسد که امام در اين دعاها، تأثير صفات الهي را در برآورده شدن حاجات آموزش داده اسـت: بـراي نـمونه، امام در دعاي بيست و ششم درخواست نيکوي خود را براي عموم مسلمانان و مؤمنان ميطلبد و برآورده شدن آن را با صفات هـشتگانه الهـي همنشين ميسازد و با تلميح زيبايي به آيه قرآن قريب بودن خداوند را سبب برآورده شـدن حـاجات مـيداند:
اللَهُمَ أَعطِنَا جَمِيعَ ذَلِكَ بِتَوفِيقِكَ وَ رَحمَتِكَ، وَ أَعِذنَا مِن عَذَابِ السَعِيرِ، وَأَعطِ جَمِيعَ المُسلِمِينَ وَ المُسلِمَاتِ وَ المُؤمِنِينَ وَ المـُؤمِنَاتِ مِثلَ الَذِي سَأَلتُكَ لِنَفسِي وَ لِوَلَدِي فِي عَاجِلِ الدُنيا وَ آجِلِ الآخِرَة، إِنَكَ قَرِيبٌ مُجِيبٌ سَمِيعٌ عـَلِيمٌ عَفُوٌ غَفُورٌ رَؤُوفٌ رَحـِيمٌ.
دعـاي حضرت تلميحي از آيه زير است:
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِي فَإِنِي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَة الدَاعِ إِذا دَعانِ فَليستَجِيبُوا لِي وَ ليؤمِنُوا بيلَعَلَهُم يرشُدُونَ»
البته پر واضح است که فهرست اشارات قرآني صحيفه تنها نمايي از بهم پيوستگي صحيفه سـجاديه با قرآن را نشان ميدهد. بررسي دقيق هر موضوعي نيازمند شناخت زمان و جريانهاي آن دوره است:
براي نمونه، دعاي دوم صحيفه سجاديه در توصيف پيامبر اعظم«ص» است. ارزش عبارتهاي دعا هنگامي نمايان مي شود که حـوادث سـال هاي 85 تا 94 هجري را مرور کنيم. گستاخي نظام حاکم، سبب شد تا حاکم مکه در سال 89 هجري در سخنراني خود مقام خليفه را از رسول خدا «ص» برتر بداند و چاه آب حفر شده به وسيله وليد بن عـبدالملک را از زمـزم با ارزشتر شمارد. در همين فضا امام سجادعليهالسلام در توصيف پيامبر فرمود:
وَ الحَمدُ للهِ الَذِي مَنَّ عَلَينَا بِمُحَمَدٍ نَبِيهِ صلّي الله عليه وآله دُونَ الأُمَمِ المَاضِية وَ القُرُونِ السَالِفَة، بِقُدرَتِهِ الَتِي لَا تَعجِزُ عـَن شـَي ءٍ وَ إِن عَظُمَ، وَ لَا يفُوتُهَا شَي ءٌ وَ إِن لَطُفَ.
«مَنَّ» به معناي نعمتي بزرگ و سنگين است، هرچند در فرهنگ ما منت مفهومي ناپسند دارد، اما حقيقت آن است که منعَم احساس خردي در برابر کسي ميکند که نـعمتي بـزرگ را در اخـتيارش نهاده است و ولي نعمت او هم نـيست.
از هـمين روي، فـرزند در برابر نعمتهاي پدر و يا زن در برابر نعمتهايي که شوهر در اختيارش ميگذارد، احساس حقارت نميکند. امام سجاد عليهالسلام در معرفي پيامبر از فعل «من» استفاده کـرد تـا بـزرگي رسالت و مقام پيامبر«ص» را برساند و از سويي، براي مسلماناني کـه بـا قرآن آشنايي دارند، نعمت بزرگ خداوندي را ياد آورد:
لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَي المُؤمِنِينَ إِذ بَعَثَ فِيهِم رَسُولاً مِن أَنفُسِهِم يتلُوا عَلَيهِم آياتـِهِ وَ يزَكِيهـِم وَ يِعـَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَة وَ إِن كانُوا مِن قَبلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ.
امام در قـسمتي ديگر از همين دعا پيامبر اکرم صلىاللهعليهوآله را «امام الرحمة» و «مفتاح البرکة» ميخواند. اين تعابير در سرزميني که حاکم آن، وليد بن عبد الملك را از ابـراهيم خـليل بـا برکتتر ميداند، بسيار پر معناست:
اللَهُمَ فَصَلِّ عَلَي مُحَمَدٍ أَمِينِكَ عَلَي وَحـيكَ، وَنـَجِيبِكَ مِن خَلقِكَ، وَصَفِيكَ مِن عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَحمَة، وَقَائِدِ الخَيرِ، وَمِفتَاحِ البَرَكَة .
با تأملي در آيات قرآن، رحمت و بـرکت پيامـبر را مـيتوان دريافت:
«وَما أَرسَلناكَ إلا رَحمَة لِلعالَمِينَ»
و وجود مبارکش آن چنان با برکت بود کـه خـداوند بـه او تضمين داد تا هنگامي که در ميان امتش است، برايشان عذاب نفرمايد:
«وَ ما كانَ اللهُ لِيعـَذِبَهُم وَ أَنـتَ فـِيهِم وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِبَهُم وَهُم يستَغفِرُونَ».
ناسپاسان، گمراهتر از چهارپايان
امام سجّاد عليهالسلام در فراز ديـگري از صـحيفه سجّاديّه ميفرمايد: اگر خداوند، معرفت حمد و سپاسگزاري بر عطاياي پياپي خود بر انـسانها و نـعمتهاي پيـوسته که برايشان کامل ساخته دريغ ميکرد، قطعاً در مقابل، انسانها از نعمتهايش بهره ميبردند؛ امّا سـپاس او را بـه جاي نميآوردند، و با استفاده از روزي خداوند، گشايش در زندگي خود ايجاد ميکردند، امّا شکر آن را بـه جـاي نـمي آوردند. در ادامه ميافزايند:
وَ لَوْ کانُوا كَذلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدودِ الإنسانيّةِ إلي حَدِّ البَهيمِيَّةِ.«صحيفه سجاديه: 35».
يعني اگر انـسان ايـنگونه عمل کند در واقع از حدود انسانيّت خارج شده و به مرز حيوانيّت رسيده اسـت. آن امـام گرامي، در اين قسمت به يکي از آيات قرآنکريم اشاره دارند و ميفرمايد اين افراد متّصف به وصـفي هـستند کـه خداوند در قرآن فرموده است:
«اِنْ هُمْ اِلّا کالأنعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سبيلاً» «الفـرقان /44»
ايـنان [در بيعقلي] مانند چهارپاياناند؛ بلکه از آنها نادانتر و گمراهترند.
امام سجّاد عليهالسلام با اشاره به اين آيه مـيخواهند قـبح کفران و ناسپاسي را نشان دهند، و ناسپاس کسي است که نسبت به منشأ رزق و روزي و نـعمتها هـيچ معرفتي نداشته باشد و يا به عبارت ديـگر هـر چـه معرفت انسان نسبت به خداوند کمتر بـاشد، نـاسپاسي وي فزونتر خواهد بود. امام سجّاد عليهالسلام پس از توصيف ناسپاسان، همه معرفت خويش نسبت بـه خـداوند و توفيق شکر و سپاسش را تفضّل و عـنايت الهـي ميداند و بـه هـمين جـهت زبان به حمد و ستايش خداوند مـيگشايد و مـيفرمايد:
سپاس خداي را به خاطر آنچه که از وجود مبارکش به ما شناسانده و آنـچه از شـکرش به ما الهام فرموده و درهاي دانـشي که به پروردگاريش بـر مـا گشوده و بر اخلاصورزي در توحيد و يـگانگياش مـا را رهنمون شده و قلب ما را از الحاد و شکّ در کار خويش دور نگه داشته است.«صحيفه کـامله سـجاديّه، پيشين».
سپس آن امام گرامي، کـيفيّت حـمد و سـپاس خويش را در چند فـراز از سـخنانشان بيان ميفرمايند، که در قـسمتي از آن آمـده است:
... حمداً يُضىءُ لَنا بِهِ ظُلُماتِ البَرْزَخِ و يُسَهِّلُ عَلَيْنا بِهِ سَبيلَ المَبْعثِ وَ يُشَرِّفُ بِهِ مـَنازِلَنا عـِنْدَ مَواقِفِ الإشهادِ.
حمد و سپاسي که تـيرگيهاي بـرزخ را به سـبب آنـ بـر ما روشن کند و راه رسـتاخيز را بر ما آسان نمايد و موقعيّت و جايگاه ما را نزد گواهان آن روز بلند گرداند.
وصف قرآن در صحيفه سـجاديه:
اکـنون به برخي از اسامي که هم در قـرآن کـريم و هـم در کـتاب صـحيفه در مورد وصف قـرآن آمـده، اشاره مي شود.
نور:
نور، چيزي است که هم خودش روشن و آشکار است و هم موجب آشـکارشدن اشـياء و امـور ديگر ميشود. اين واژه، در مجموع 43 بار در قرآن مـانند «المـائده/15-44؛ النـساء/ 174» اسـتفاده شـده اسـت. در تبيين علت نامگذاري قرآن به نور بايد گفت آيات اين کتاب، از بسياري از اسرار نهان نظام هستي پرده برميدارد. انسان نيز در پرتو روشنگريهاي آن راه سعادت و نيکبختي را ميشناسد و با اطاعت از رهـنمودهاي آن، از گرايش به انحراف و گمراهي اعتقادي و معنوي در امان ميماند. در دعاي ختم قرآن صحيفه سجاديه ميخوانيم:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعَنْتَنِي عَلَي خَتْمِ كِتَابِكَ الَّذِي أَنْزَلْتَهُ نُوراً . اي خداوند، تو مرا ياري دادي كه كتاب تو را از آغاز تـا انـجام تلاوت كنم، كتابي كه آن را همانند نوري نازل كرده اي؛
وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِي مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ.
بار خدايا، قرآن را نوري قرار دادهاي كه در پرتو آن از تاريكيهاي گمراهي و ناداني برهيم.
فرقان:
اين واژه شـش بـار در قرآن ذکر شده، ولي هميشه به عنوان نام و يا صفت آن به کار نرفته است. در آيه اول سوره فرقان ميخوانيم:
«تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ عـَبْدِهِ لِيكُونـَ لِلْعَلَمِينَ نَذِيرًا»
خجسته باد کـسي را کـه بر بنده خود فرقان فرو فرستاد تا هشدارْدهندهاي براي جهانيان باشد.
بر اين اساس دليل ناميدن فرقان بر اين کتاب، آن است که آيـات قـرآن همواره بين حقّ و بـاطل جـدايي ميافکند و آنها را از همديگر متمايز ميکند؛ و به اين ترتيب، به اختلاف اعتقادي ميان انسانها پايان ميبخشد. از نظر علم لغت، واژه فرقان، مصدر و به معناي فرق گذاشتن است که به معناي فـارق، يـعني فرق گذارنده و جدا کننده به کار رفته است. امام سجاد در وصف قرآن فرمودند:
فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَينَ حَلَالِكَ وَ حَرَامِكَ. فرقاني است كه بدو حلالت را و حرامت را از هم جدا كردهاي.
شِفاء:
اين تـعبير، چـهار بار در قـرآن آمده است مانند:
«وَ نُنزَّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لَا يزِيدُ الظَّلِمِينَ إِلَّا خَسَارًا» «الاسراء/ 82»
«يأَيهُّا النَّاسُ قـَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فىِ الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمـُؤْمِنِينَ»«يـونس/57»
شـِفاء مصدر و به معناي بهبود بخشيدن و درمان کردن بيماران، و در معناي اسم مصدري، به معناي بهبودي و درمان است. قـرآن شـفاء گفته شده، زيرا مجموعه معارف قرآني، همانند بسياري از نعمتهاي الهي، مايه شفاي انـسان، بـهويژه از بـيماريهاي روحي نظير کفر، ناداني، گمراهي، کينهتوزي و... است و از طريق برطرف ساختن اين امراضِ معنوي، بسياري از نـاراحتيهاي جسماني- که ريشه روحي و رواني دارد- برطرف ميشود. در صحيفه آمده :
وَشِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بـِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ.
و شفايي بـراي هـر كه از سر تصديق بر آن گوش نهد.
وحي:
در دو آيه، از قرآن به عنوان «وحي» ياد شده است مانند
«فَأَوْحَى إِلىَ عَبْدِهِ مَا أَوْحَى»«النجم/10»
«وَ مَا كاَنَ لِبَشَرٍ أَن يكلَّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يرْسِلَ رَسُولًا فـَيوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا يشَاءُ إِنَّهُ عَلىِّ حَكِيمٌ»«الشوري/51»
و در يک جا ميفرمايد، قرآن يگانه معرفت وحياني است که به رسول اکرم«ص» وحي ميشود. در اصل، وحي به معناي سرعت است؛ سپس کلمه وحي بـه هـرگونه فهماندن پنهاني اطلاق شده است. در اصطلاح انديشمندان اسلامي، وحي به معناي القاي مطلبي از سوي خداوند متعال به پيامبران است که اشکال گوناگوني دارد: گاه با واسطه است و گاه بي واسطه؛ گـاهي ديـگران هم آن را ميشنوند و گاه نميشنوند؛ زماني از طريق مکتوبي است که پيامبران ميبينند و وقتي مطلبي است که به قلبشان الهام ميشود؛ علت اطلاق وحي به قرآن اين است که پيامبر اکـرم صلّی الله عليه وآله معارف قرآن را از سوي خداوند متعال، به صورتي که براي ديگران غيرمحسوس بود، دريافت ميکردند.
هُدی:
در برخي از آيات، با تعابير گوناگوني از قرآن کريمْ به عنوان کتاب هدايت ياد شده اسـت مـانند «البـقره/2- 185؛ المائده/44». از آنجا که انسان بـراي رسـيدن بـه کمال شايسته است، بايد خود را بشناسد و هدف از آفرينش و راه کمال و سعادتش را تشخيص بدهد. خداوند متعال، رسولان الهي و کتابهاي آسماني را به منظور تـحقق هـمين هـدف فرستاده است. قرآن کريم، کاملترين کتاب هدايت و عـاليترين بـرنامه زندگي است. واژه «هدي» که به عنوان صفت قرآن در آياتي به کار رفته، 85 بار در مجموع آيات الهي ذکر شده اسـت. قـرآن بـه اين دليل که وسيله هدايت است و هيچگونه گمراهي در آن راه ندارد، بـه «هدي» نامگذاري شده است. خداوند در آيات قرآن، از هدايت با تعابيري چون هُدي، يَهدي، هادي و... ياد کرده است. در صـحيفه سـجاديه دعـاي ختم قرآن آمده:
وَنُورَ هُدًي لَا يطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِينَ بُرْهَانُهُ.
چراغ هـدايتي كه فـروغ برهانش را خاموشي نيست.
مهيمن:
اين واژه از اسماء خدا«الحشر/23» و در وصف قرآن آيه:
«وَ أَنزَلْنَا إِلَيكَ الْكِتَابَ بِالْحَقّ مُصَدِّقًا لِّمـَا بـَيْنَ يدَيه مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيمِنًا عَلَيهِ»؛ و اين كتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل كرديم، در حـالي كه كتـب پيشـين را تصديق ميكند، و حافظ و نگاهبان آنهاست.«المائده/ 48» آمده است، مهيمن در اصل به معني چيزي كه حـافظ و شـاهد و مـراقب و امين و نگاهداري كننده چيزي بوده باشد، و از آنجا كه قرآن در حفظ و نگهداري اصول كتابهاي آسـماني پيشـين، مراقبت كامل دارد و آنها را تكميل ميكند.«تفسير نمونه، ج4: 401».
امام سجاد عليهالسلام فرمود:
وَجَعَلْتَهُ مـُهَيمِناً عـَلَي كُلِّ كِتـَابٍ أَنْزَلْتَهُ.
و بر هر كتاب كه زين پيش نازل كردهاي گواهش ساختهاي.
ميزان قسط:
در قرآن آيـات:
«أَنـزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»«الحديد/25»
«وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ«7» أَلَّا تَطْغَوْاْ فـىِ الْمـِيزَانِ«8» وَ أَقـِيمُواْ الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تخسِرُواْ الْمِيزَانَ» «الرحمن/ 7 - 9»
اهميت ميزان به هر معني در زندگي و حيات انسان چنان اسـت كه هرگاه همين مصداق محدود و كوچكش يعني ترازو را يك روز از زندگي حذف كنيم براي مـبادله اشـياء گـرفتار چه دردسرها و هرج و مرجها دعوا و نزاعها خواهيم شد. به همين نسبت هر گاه مفاهيم گـستردهتر آن حـذف شـود نابساماني افزونتر و بيحساب است. قرآن مجيد وسيلهاي است براي سنجش حق از بـاطل و مـعياري است براي تشخيص حقايق، و عامل مؤثري است براي هدايت؛ امام سجاد نيز فرمودند: «وَمِيزَانَ قِسْطٍ لَا يحـِيفُ عـَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ»: قرآن ترازوي عدلي است که از بيان حق زبانش کوتاه نـيست. بـنابراين در قرآن و صحيفه به اين وصف آمده اسـت. بـر ايـن اساس امام سجاد عليهالسلام در توصيف قرآن کريم نـيز از وصـفهاي خود قرآن استفاده نمودند، بنابراين علاوه بر خداشناسي، قرآن شناسي ايشان منطبق بـر آيـات کريمه الهي است.
نتيجه بـحث:
صـحيفه سـجاديه کــه از ارزنــده تــرين آثـار اسـلامي، و اثـر و يادگـار سـيد الســاجدين امــام علي بن الحسين«ع» است 54 دعا را شامل مي شود، و پس از قرآن و نهج البلاغه بــزرگتـرين وغـنيترين گنجينه حقايق و معارف الهي به شــمار مـيرود و مشـتمل بـر دقـيـقتـرين مـسـائل توحيدي، عبادي، اجتماعي و اخلاقي اسـت بـه طوري که بزرگان شيعه آن را أخت القـرآن، انجيـل0اهل بيت و زبور آل محمد ناميدهاند.
امـام سـجّاد عليهالسلام در آن دوران شديد خفقان حاکمان ظـالم امـوي پس از واقـعه عاشورا دست از تـفسير قـرآن بر نداشته و تکليف الهـي خـود را ادا ميکند و با بهرهگيري از شيوه نيايش و بـا زبـان دعا و مناجات به تعميق و ترويج انديشههاي ديـني هـمت گمـاشته، به تفسير کلام وحي و ارائه آمـوزههاي قـرآني در قالب دعـا و نـيايش پرداخـتند؛ به طوري که اگـر در قالب دعا از خداوند چيزي را طلب ميکردند، هماني است که خداوند متعال در قرآن کريم وعده آن را بـه نـيکان داده است، و اگر اجتناب و پرهيز از امري را مـيطلبيدند، هـماني اسـت کـه آن قادر متعال در کـلامش آن را نهي فرموده است. صحت تأييد و درستي اين گنجينه ارزشمند هنگام انطباق ادعيه زبور آل داود با احاديث مـعصومين در قـالبي ديـگر، بر اساس مقتضاي زمان و مکان و فهم اصـحاب و پيـروان ايـشان بـيان شـده اسـت. امام سجاد عليهالسلام در کتاب صحيفه با الفاظ و عباراتي جديد در قالب نيايش به همگان تعليم خداشناسي و خودشناسي و قرآنشناسي داده با استفاده از مجاز، کنايه، استعاره، طباق و با سبک ادبي و بلاغي و هـموزني ابتداي ادعيه و با حسن مطلع زيبا و با تضمين و اقتباس از آيات قرآن مجيد و با کمک مراعات نظير، توانسته است آينهاي شفاف و روشن و مصداقي زيبا و کامل از آيات و اشارات قرآني ترسيم کند. بـا تـبيين اشارات علمي، تفسيري و ذکر آيات قرآن در صحيفه سجاديه، بسياري از جملههاي صحيفه مبارکه قابل انطباق با آيات قرآن کريم است، يعني مطابق با دعا، آياتي از قرآن کريم وجود دارد، اين نـکته مـبين اين است که گوينده احاطه کافي و وافي به آيات قرآن کريم داشته است و امام معصوم مبين آيات الهي است.
کتابنامه:
قرآن کريم.
ابـن فـارس، احمد. 1404ق، معجم مقايس اللّغة، تـحقيق عـبد السلام، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامي.
امام خميني. 1366ش، آداب الصلوة، ترجمه سيداحمد فهري، مشهد: آسـتان قـدس رضـوي.
امام خميني. وصيتنامه سياسي الهي، نشر وزارت فرهنگ و ارشـاد اسـلامي.
امام علي بن الحـسين. 1387ش، صـحيفه سجاديه، ترجمه الهي قمشهاي، قم: انتشارات پيام مقدس.
انصاريان، حسين. 1374ش، ترجمه صحيفه کامله سجّاديّه، ويرايش حسين استاد ولي، تهران: پيام آزادي.
آقا بزرگ تهراني، محمد محسن. 1378ق، الذريعـة إلـي تصـانيف الشـيعة، بيـروت: دار الاضـواء.
پيـشوايي، مـهدي. 1381ش، سيره پيشوايان، مؤسسه امام صادق.
جعفريان رسول. 1376ش، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، قم: مؤسسه انصـاريان.
جنتي فر، محمد. مشکل آموزش زبان عربي در ايران، ارائه کنفرانس، تهران.
حسن زاده آملي، حسن.1371 ش، رساله نـور عـلي نور، بـي جا: نشر تشيع.
حلّي، احمد بن فهد. 1407ق، عدة الداعي، انتشارات دار الکتاب الإسلامي.
شيخ حر عاملي، محمد بـن حسن. 1407ق، وسايل الشيعه، قم: مؤسسـه آل البيـت لإحيـاء التـراث.
طباطبائي، محمّد حـسين. 1367ش، تـفسير المـيزان، ترجمه سيّدمحمّد باقر موسوي همداني، نشر بنياد علمي و فکري علامه طباطبايي.
الکواز، محمد کريم. 1386ش، سبکشناسي اعجاز بـلاغي قـرآن، تهران: نشر سخن.
مكارم شيرازي، ناصر. 1374ش، تفسير نمونه، تهران: دار الكتب الإسلامية.
مقالات:
حـيدري، عـباس عـلي. «قرآن، از چشمانداز صحيفه سجاديه»، مجله صحيفه مبين، شماره 31.
ممتحن، مهدي و اميرشجاعي، آناهيتا. پاييز 1394، «معناشناسي تـقيه در قرآن»، مجله مطالعات قرآني، شماره 23.