چگونه دعا کنیم؟ استاد صفایی حائری

بیانات استاد علی صفایی حائری رحمةالله پیرامون دعا و نیایش 

استاد علی صفایی حائری معروف به عین صاد از اساتید به نام حوزه علمیه قم و جزو فقها، اندیشمندان و مجتهدین شیعه بود. او هم‌زمان با تحصیلات حوزوی و در آستانهٔ چهارده سالگی پس از آشنائی با ادبیات کودکان در سطح مجله‌های کودک آن روزگار و دستیابی به آثار ادبیات نوجوان در سطح وسیع، به مطالعهٔ تاریخ ادبیات ایران، عرب، ژاپن، چین، یونان، اسپانیا، آفریقا، آمریکای لاتین و سایر کشورهای غربی روی آورد و با نمونه‌هایی از شاهکارهای ادبی هر دوره آشنا گشت.

متن ذیل بخشی از کتاب ایشان "بشنو از نی" می باشد که شرحی است بر دعای زیبا و پر معنی ابوحمزه ی ثمالی. ایشان در مورد چگونه دعا کردن می نویسند:  

 

استاد صفایی حائری

 

منی که یک لحظه در عمرم با دوست نبوده ام و یک لحظه با او و در راه او نبوده ام، چه توقع دارم که او یک عمر به حرف من باشد و گوش به فرمان من، گویا من خدای جهان هستم که باید خدا را هم به بیگاری بکشم. منی که خود را با قدرت و نیرو می شناسم و سرود اَنا رَبُّكُمُ الاَعلی را زمزمه می کنم، چگونه می توانم به دعا رو بیاورم و چگونه می توانم با دعا به فقر و ضعف و عجز خودم و به غنا و قدرت و قرب و اجابت او اقرار کنم؟

آن جدایی و این غرور نمی گذارد که زبان من به خواسته هایم باز شود مگر آنجا که از حقِ عظمتی را شناخته باشم که در کنار او غروری نمی شکند و از او لطفی را سراغ داشته باشم که با من به من نمی دهد.

و این است که در دعای ابو حمزه می خوانیم: خدایا من در لحظه ای به تو رو آورده ام که سزاوار حتی شنیدن تو نیستم! من سزاوار این که از من بشنوی و یا از من بگذری نیستم.

خدا من کسی هستم که اگر کودکی از وضعم و گناهم مطلع می شد کنار می کشیدم؛ اما نه به این جهت بود که تو را کوچک کنم و تو در نظر من خوار باشی و پست باشی و برایم ارزشی نداشته باشی، بلکه به خاطر این که مرا می پوشانی و مرا مفتضح نمی کنی و رسوا نمی کنی تا شاید با این کرامت و لطف تو ادب شوم و به راه بیایم.

همانطور که در قرآن دو مرحله بود: تسلط و تثبیت، و حتی بهره برداری از قرآن مشروط به تسلط بر تمام آن بود، همینطور در دعا یک مرحله باید به تمام دعاها مرور کرد و با آنها آشنا شد.

این مرور دو خاصیت دارد: یکی این که آنجا که زبان گنگ است و نمی توانیم از احساس خود حرف بزنیم به توضیح هایی میرسیم که بیا و ببین! و دیگر این که با این مرور، نیاز های ما از سطح آب و آش و در و دیوار و کفش و کلاه بالاتر می آید و نیرو و قدرت بیشتری در خود می بینیم  که نه به خود که به تمام خلق می رسیم و غروری در ما می نشیند که نه اینها که تمام بهشت در ما شوری نمی آورد.

آنجا که روح ها به تمام هستی قانع نشده اند و می خواهند وابستگی هایشان بریده شود و راهشان را طی کنند، چگونه می توانیم ما بخواهیم که سنگ ها و مانع ها را در میان راه و پیشاپیش ما بریزند.  

متن از کتاب "بشنو از نی"

 

منشورات
k