بخش‌ها:

شرح دعای ندبه - فراز سی و پنجم

شرح قرآنی دعای ندبه - فراز سی و پنجم

أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ؛

کجاست کسی که خون انبیا و فرزندان انبیا و شهید کربلا را مطالبه کرده و انتقام بگیرد؟

در این فراز بخش دیگری از اقدامات حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نشان داده شده است که آن انتقام و قصاص از دشمنان جبهه حق و قاتلان انسان های حق طلب است که در رأس آنها انبیای گرامی و وجود مقدس سیدالشهدا است. درباره این جملات آیاتی وجود دارد که به توضیح آنها کمک می کند و ما برخی از آنها را با نکاتش می آوریم. باید دوباره به این نکته اشاره کرد که امام زمان عليه‌السلام جلوه مهر و لطف خداوند بر اهل زمین است و اگر شمشیرکشیدن و جنگی نیز وجود دارد، در برابر ستمگران و مستکبرانی خواهد بود که مانع بارش رحمت الهی بر مردم هستند. در حقیقت شمشیر امام زمان عليه‌السلام برای کسانی کشیده خواهد شد که جز منطق زور، چیز دیگری نمی فهمند؛ مانند اسرائیلی های امروز. آیا این صهیونیسم قابل نصیحت است؟! آیا سازمان ملل می تواند او را مهار کند؟! آیا آمریکا می تواند آن را کنترل کند؟! اصلاً چه قدرتی می تواند اسرائیل را در جای خود بنشاند؟ این اسرائیل است که جز منطق زور چیزی نمی فهمد، وگرنه امام زمان عليه‌السلام سر تا پا مهر و عطوفت است.

آیه اول

«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً؛ وهر کس مظلوم کشته شود، قطعاً برای ولیّ او تسلّط (و اختیار دیه یا قصاص) قرار داده ایم». نکته ها

1. در روایات یکی از مصادیق «ولی»، حضرت مهدی عليه‌السلام شمرده شده که انتقام جدّ عزیزش امام حسین عليه‌السلام را خواهد گرفت. امام محمد باقر عليه‌السلام در تفسیر آیه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» فرمود:

منظور این آیه، امام حسین عليه‌السلام است؛ زیرا آن بزرگوار مظلومانه شهید شد و ما امامان خون­خواه آن حضرت هستیم. هنگامی که قائم ما خاندان قیام کند، خون امام حسین عليه‌السلام را طلب خواهد کرد.

2. بنابر روایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انتقام گیرنده دشمنان اسلام است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

قال الله: و به أنتقم من أعدائی؛ خداوند فرموده است که به وسیله او(مهدی) از دشمنانم انتقام خواهم گرفت.

همچنین امام صادق عليه‌السلام فرمود:

إذا قام قائمنا انتقم لله و لرسوله و لنا أجمعین؛ وقتی قائم ما قیام کند، انتقام خدا و رسولش و همه ما را خواهد گرفت.

3. حمایت خداوند از مظلوم و سپردن حق قصاص به ولیّ دم، هم عامل بازدارنده از آدم کشی و هم بازدارنده از اسراف در قصاص است: «جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً».

4. قرار دادن حقّ قصاص، برای حمایت از مظلوم است: «جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً».

5. اولیای مقتول دارای حق قصاص و کشتن قاتل هستند: «جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً».

6. «انتقام خدا» در قرآن به معنای مجازات و کیفر است، نه کینه توزی؛ مانند آیه:

«فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ؛ سرانجام از آنان انتقام گرفته و در دریا غرقشان ساختیم، زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل بودند».

آیه دوم

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلی قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و البتّه ما پیش از تو پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم، پس آنان دلایل روشن برای مردم آوردند، (برخی ایمان آوردند و بعضی کفر ورزیدند) پس، از کسانی که مرتکب جرم شدند انتقام گرفتیم، و (مؤمنان را یاری کردیم که) یاری مؤمنان حقّی است بر عهده ی ما».

نکته ها

1.در این آیه چهار برنامه و سنّت الهی مطرح شده است:

الف) سنّت فرستادن پیامبر؛

ب) سنّت معجزه داشتن انبیا؛

ج) کیفر مجرمان؛

د) نصرت مؤمنان.

2. مسأله نصرت مؤمنان در قرآن چندین بار مطرح شده است؛ از جمله:

الف) اگر شما خدا را یاری کنید، او نیز شما را یاری می کند: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْكُمْ».

ب) کسانی که در راه ما تلاش و مجاهده کنند، ما راه های خود را به آنان نشان خواهیم داد: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا».

ج) ما قطعاً پیامبران و مؤمنان را یاری خواهیم کرد: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا».

د) عاقبت و سرانجام نیک از آنِ متّقین و پرهیزکاران است: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ».

3. آشنایی با تاریخ، عامل تسلّی است: «مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا- فَانْتَقَمْنا- نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ».

4. ابتدا کار فرهنگی و ارشاد، سپس برخورد با مجرمان: «فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا».

5. مخالفان انبیا، مجرمانی محکوم و مغلوب هستند: «فَانْتَقَمْنا- أَجْرَمُوا».

6. انتقام از مجرم، یکی از مصادیق نصرت مؤمنان است: «فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا- نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ».

7. پیروزی مؤمنان، وعده ی قطعی خداوند است (گرچه در ظاهر شهید شوند ولی به هدفشان می رسند): «کانَ حَقًّا عَلَیْنا».

8. هرچند انسان از خدا طلبی ندارد؛ ولی خداوند یاری مؤمنان را بر خود لازم کرده است: «حَقًّا عَلَیْنا».

آیه سوم

«وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص، حیات (و زندگی نهفته) است. باشد که شما تقوا پیشه کنید».

نکته ها

1. گویا آیه در مقام پاسخ به یک دسته ایرادهایی است که به حکم قصاص، به ویژه از سوی روشنفکر نمایان مطرح می شود. قرآن می فرماید: حکم قصاص برای جامعه انسانی تأمین کننده حیات و زندگی است. قصاص یک برخورد و انتقام شخصی نیست، بلکه تأمین کننده امنیّت اجتماعی است. در جامعه ای که متجاوز قصاص نشود، عدالت و امنیت از بین می رود، آنچنان که گویا آن جامعه مرده است. چنانکه در پزشکی، کشاورزی و دامداری، لازمه حیات و سلامت انسان، گیاه و حیوان از بین بردن میکروب ها و آفات است.

2. اگر به بهانه اینکه قاتل هیجان روانی پیدا کرده، او را رها کنیم، هیچ ضمانتی نخواهد بود که در جنایت های دیگر این بهانه مطرح نشود، چون تمام جنایتکاران در سلامت، آرامش روحی و فکری دست به جنایت نمی زنند. بنابراین، تمام خلافکاران باید آزاد باشند و جامعه سالم نیز باید به جنگل تبدیل شود تا هرکس بر اثر هیجان و دگرگونی های روحی و روانی بتواند هرکاری را انجام دهد. گمان نکنیم که دنیای امروز، دنیای عاطفه و نوع دوستی است و قانون قصاص، قانونی خشن و ناسازگار با فرهنگ حقوق بشر دنیاست. اسلام در کنار حکم قصاص، اجازه عفو و اخذ خون بها داده تا به مصلحت اقدام شود.

3. توجیهاتی مانند اینکه از مجرمان و قاتلان در زندان با کار اجباری به نفع پیشرفت اقتصادی بهره گیری می کنیم، قابل قبول نیست. چون این برنامه ها، تضمین کننده امنیت عمومی نیستند. اصل، مقام انسانیت و جامعه عدالت پرور است، نه دنیای پرخطر همراه با تولید بیشتر، آن هم به دست جنایتکاران و قاتلان!

4. از آنجا که قانون قصاص، ضامن عدالت، امنیت و رمز حیات جامعه است، در پایان این آیه می فرماید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی اجرای این قانون، موجب خودداری و جلوگیری از بروز قتل های دیگر است.

5. اجرای عدالت، تضمین کننده حیات جامعه است: «لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ».

6. تعادل میان رأفت و خشونت لازم است. خدایی که رحمن و رحیم است، قصاص را رمز حیات می داند: «لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ».

7. حذف عنصر خطرناک، یک اصل عقلانی است: «یا أُولِی الْأَلْبابِ».

8. زود قضاوت نکنید. ممکن است در برخورد سطحی، قصاص را امر خوبی ندانید ولی با خرد و اندیشه در می یابید که قصاص رمز حیات است: «یا أُولِی الْأَلْبابِ».

9. تقوا و دوری از گناه، فلسفه احکام دین است. چه احکام عبادی و چه قضایی: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».

10. قصاص، سبب بازداری مردم از تکرار قتل است: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».

منبع: شرح قرآنی دعای ندبه - محسن قرائتی 

 

منشورات
k